چیزهایی که از نیویورک با «دختران» یاد گرفتیم

Anonim

چیزهایی که از نیویورک با «دختران» یاد گرفتیم

چیزهایی که از نیویورک با «دختران» یاد گرفتیم

هانا (لنا دانهام) در فصل اول به خود گفت: "شما اهل نیویورک هستید، بنابراین طبیعتاً جالب هستید." دختران . اگرچه من در آنجا متولد نشده بودم، اما در ایست لنسینگ، میخ. برای او و بسیاری از آمریکایی ها (و برخی از شهروندان سایر نقاط جهان)، نیویورک همیشه به این معنا بود که خیلی باحال و باحال ترین باشد.

"اگر می توانید آن را در نیویورک بسازید، می توانید آن را در هر جایی بسازید" اغلب گفته می شود که نیویورکی ها یا مشتاقان نیویورکی هستند، و این همان چیزی است که هانا معتقد است: این تنها شهری است که می تواند به "یک صدای یک نسل" تبدیل شود.

حالا که فصل ششم و آخر اینجاست (اوه نه!)، آیا او می تواند نویسنده موفقی شود که می خواست؟ چه موفق شوم چه نه، در این شش سال، دختران نیویورکی را به ما نشان داده است که نمیشناختیم و هیچ ارتباطی با زرق و برقی که گروه دیگری از زنان، کری بردشاو و شرکت، بیش از یک دهه پیش برای ما کشف کردند، نداشتیم.

نیویورک دیگری خارج از هاله «سکس و شهر» وجود دارد

نیویورک دیگری خارج از هاله «سکس و شهر» وجود دارد

** بروکلین وجود دارد **

خوب، شاید ما قبلاً این را می دانستیم. ولی رابطه جنسی در نیویورک به ما گفت که نیویورک شروع شد و به پایان رسید منهتن و فکر کردن به بروکلین به معنای فکر کردن به موردور بود، گرلز متوجه شد که بروکلین منهتن جدید است. محله ای که در آن زندگی کنید و از آن لذت ببرید، و نه تنها اگر یک هزاره هستید که می خواهید دنیا را به دست بگیرید، بلکه بدون یک پنی برای خرید حتی خرده های آن. علاوه بر این، بروکلین سورپرایزهای زیادی داشت.

دو دختر با پل ویلیامزبورگ پشت سرشان

دو دختر با پل ویلیامزبورگ پشت سرشان

زندگی فراتر از ویلیامزبورگ، هیپسترها وجود دارد

سلام گرین پوینت. آنچه قبلاً اتفاق افتاد: دختران یا رونق گرین پوینت؟ گفتنش سخته موفقیت سری Lena Dunham تقریباً به موازات کشف Greenpoint برای هیپسترهای خسته ویلیامزبورگ و حتی حوصله کلمه و مفهوم هیپستر . هانا در گرین پوینت، محله لهستانی در شمال بروکلین، با خانههای کمی ارزانتر (حداقل پنج سال پیش)، بارهای جذاب در ساختمانهای صنعتی قدیمی، رستورانهای جذاب و مناظر منهتن زندگی میکند.

کافه بدخلق گرین پوینت

کافه بدخلق گرین پوینت

**تعطیلات در بوشویک است**

محله دیگر بروکلین که سریال برای ما کشف کرد. حتی از گرین پوینت خنک تر، آنقدر باحال که وقتی میرسی، نمیفهمی چرا. اما مانند جسا، ما این را باور داریم "بهترین مهمانی دنیا همیشه جشن بعدی است" بنابراین، فقط برای آن، ارزش گم شدن در میان کارخانه های قدیمی و دیوارنگاری های محله ای را دارد که در آن قرار دارد. روبرتا (یک کشف دیگر از دختران : پیتزای باکیفیت) و آن انباری را پیدا کنید که در آن بهترین مهمانی زندگی خود را خواهید داشت... تا مهمانی بعدی بیاید.

روبرتا

روبرتا، بهترین پیتزا (و با باغ)

**مراقب خواب شبانه در مترو باشید**

آنها می گویند تا زمانی که به خواب نروید یک نیویورکی واقعی نیستید. هرگز در مترو نبوده اید که یک شب بعد از یک مهمانی خوب یا یک مهمانی با پایانی دردناک به خانه برگردید، مانند جشنی که هانا در پایان به آن می آید. فصل اول غمگین و تنها، او سوار قطار شد خط اف ، در غم خود جمع شد و از خواب بیدار شد جزیره کونی : جنوبی ترین نوک بروکلین (فقط بیش از یک ساعت رانندگی از خانه او در گرین پوینت) .

ای حکایت های مترو...

ای حکایت های مترو...

** در نیویورک شما به فیلم نمی روید، بلکه به تئاتر و اجراهای تجربی می روید (هر چه نادرتر، بهتر) **

از تعبیر قتل هولناک جلف جلف زنی 28 ساله که در خارج از آپارتمانش در کوئینز بدون اینکه همسایگانش کاری انجام دهند در سال 1964 به قتل رسید. یک اتفاق وحشتناک و بسیار واقعی پنجره عقب. به گشت و گذارهای عجیب در شهر، نمایشگاه های غیرقابل طبقه بندی و کنسرت های غیرقابل تحمل در بارهای غیرانسانی. نیویورک هانا نزدیک به اپرای متروپولیتن یا برادوی نیست... خوب، فقط به خاطر موفقیت آدام به عنوان یک بازیگر.

بله، هانا همچنین در یک بازسازی جنایی Kitty Genovese شرکت کرد.

بله، هانا همچنین در یک نمایش جنایی Kitty Genovese شرکت کرد.

هیپسترها شر هستند

آنها مقصر هستند اعیان سازی و تبدیل نیویورک به جانشینی از قهوه های ناز "نیویورک مرده است" همانطور که شریک ری در یکی از دو کافه اش در شهر، جایی که هانا مدتی در آنجا کار می کرد، می گوید. Y شوشانا ایده عالی دارد: Ray's را به نوار ضد هیپستر تبدیل کنید. زمان فروش قهوه به افراد دارای شغل فرا رسیده است.» براوو!

کافه هیپستر ضد هیپستر

کافه هیپستر ضد هیپستر

نیویورک همیشه باحال خواهد بود، اما شما باید هر از گاهی بیرون بروید

این بخشی از زندگی هر نیویورکی است: فرار از شهر و کشف با تعجب آنچه آنها طبیعت می نامند ( فراتر از پارک مرکزی ) . این استراحتها شامل تعطیلات آخر هفته در کلبههای کوهستانی برای بازدید از مغازههای عتیقه فروشی (همانطور که هانا و مارنی در فصل ششم انجام میدهند)، یا حتی رفتن به مونتاک حتی اگر ساحل به شما آلرژی بدهد.

آه هوای تازه... بیرون از پارک مرکزی

آه، هوای تازه... بیرون از پارک مرکزی

«نیویورکها با چیزی که از آن متنفرند تعریف میشوند»

این عبارت عالی از آغاز فصل ششم است دختران هانا این را می گوید، البته، در یکی از آن گریزها از نیویورک: نشستن در ساحل مونتاوک، هنگام غروب خورشید، متوجه می شود که "دوست داشتن آسان تر از نفرت کردن است". همانطور که دوست موج سوارش (ریز احمد) او را صدا می کند.

کوکتل در Montauk

کوکتل در Montauk

در نیویورک همه چیز حول شما و شبکه شما می چرخد

هانا تنها فرد خودخواه در نیویورک نیست. این یک روند شهر است . برای رسیدن به آن موفقیتی که برای آن به آنجا نقل مکان می کنند، باید بیشتر به خودشان فکر کنند و اینکه تمام روابطی که برقرار می کنند می تواند به آن موفقیت پایان دهد یا وسیله ای برای رسیدن به آن باشد. هر کاری که انجام می دهید، خواهید کرد "برای داستان" . به همین دلیل است که هانا زندگی خود را با افرادی سپری می کند که در بیشتر مواقع هیچ کمکی به او نمی کنند. "[همه دوستان من در نیویورک] آنقدر مشغول دنبال موفقیت و تعریف خود هستند که نمی دانند چگونه لذت را تجربه کنند." می گوید هانا در آخرین فصل، در آن غروب آفتاب.

@irenecrespo\_ را دنبال کنید

هر کاری که انجام دهید برای داستان انجام خواهید داد

هر کاری که انجام می دهید، "برای داستان" انجام خواهید داد.

ادامه مطلب