"مستا"، پرتره ای عمیق از اسپانیای خالی

Anonim

"مستا"، پرتره ای عمیق از اسپانیای خالی

بازنشسته ای که حساب می کند خانه های خالی به خواب رفتن. دو دختر بدون همسایههای همسن و سال خود که حتی نمیتوانند پوکمون برای شکار پیدا کنند. یک گله گوسفند که آرزوی سفر به تیتیکاکا را دارد . آنها می توانند در هر یک از هزاران شهر زندگی کنند که به اصطلاح " اسپانیا خالی ". مردمان پدران ما، که برای جستجوی آینده ای بهتر به شهر بزرگ مهاجرت کردند . شهرهای ما، جایی که تابستان می رویم برای اینکه در بسیاری از موارد، بقیه سال برنگردد.

مستندی که بیش از 20000 کیلومتر را در اسپانیای خالی طی می کند

آنها قهرمانان داستان هستند فلات, مستندی که این جمعه پس از گذراندن جشنواره ها در سینماها نمایش داده می شود . تمرکز فیلم بر روی اکشن خود است سیتراما د ترا، شهر کوچکی در زامورا جایی که به سختی 126 سکنه باقی مانده است. مدیر شما، کاخ های جان (ایبار، 1986)، او آن را به پدربزرگ و مادربزرگش تقدیم می کند، زیرا آنها کسانی هستند که به نحوی او را با شهر و داستان های آن مرتبط نگه داشته اند. من آنجا به دنیا نیامده ام، اما تمام تابستان های کودکی و جوانی ام را آنجا گذرانده ام. جایی است که من ریشه های قوی دارم. بیشتر فیلم در سیتراما می گذرد، زیرا چندین شخصیت اصلی نیز از آنجا هستند. اما من در جاهای دیگر مثل Tierra de Campos، Sierra de la Culebra یا La Carballeda "، اعتراف می کند.

فیلم، همانطور که شعارش هشدار میدهد، یک « سفر حسی در قلمرو اسپانیا خالی ". پالاسیوس بین سالهای 2015 تا 2018 با دوربین روی دوش خود سفر کرده است بیش از 20000 کیلومتر از فلات کاستیلیا تلاش برای تسخیر ذات آن. این پروژه «زاده یک نیاز به میخواهم محل پیدایش اجدادم را ترسیم کنم . جایی که خود من فرهنگ دهقانی اش را دیده ام کم کم کم رنگ می شود. چیزی که وقتی به فکر ساختن فیلم افتادم توجه من را به خود جلب کرد این بود که جوان ترین فرد شهر 16 سال سن داشت. در 16 سال هیچ کس به دنیا نیامده بود! این باعث شد در مورد آینده شهر فکر کنم. بعداً متوجه شدم که این چیزی است که تقریباً در تمام داخل کشور تعمیم یافته است و این "پدیده" شروع به نامگذاری شد، اسپانیای خالی”.

ماهی فروش که هر چهارشنبه در رودخانه ماهیگیری می کند

در آن سفرها او با افرادی که این مستند را زنده می کنند آشنا شد اگرچه فیلمساز اذعان میکند که «در تمام عمرش بسیاری از قهرمانان داستان را میشناخت. برخی از آنها به اندازه پدربزرگ و مادربزرگ من نزدیک هستند. گله گوسفند برای مثال، شخصی بود که قبل از ساختن فیلم، شخصاً آنقدرها نمیشناختم، اما کیست همیشه بخشی از چشم انداز بود . انگار از قبل او را می شناخت. را ماهی فروش خیابانی از سوی دیگر، کسی بود که دیدم هر چهارشنبه از شهر می گذشت و ماهی را که آن روز آورده بود، با صدای بلند بلند می خواند. شخصیتهای دیگر بعداً بسته به موضوعاتی که او احساس میکرد باید در فیلم با آنها سر و کار داشته باشد، ظاهر شدند. به عنوان مثال، من در این فکر بودم که تک فرزندی که در یک روستا زندگی می کند چه احساسی دارد. بنابراین شروع به تحقیق کردم تا اینکه دو خواهر پیدا کردم، هانیل و سلیا ، که تنها دو و شاید آخرین دختر در شهر خود هستند جایی که فقط سیزده نفر زندگی می کنند . جایی که به قول خودشان پوکمون هم وجود ندارد».

هانیل و سلیا، تنها دختران شهر

منظره نقش اساسی در فیلم دارد. ، یک شخصیت دیگر بودن خاطرنشان می شود که پالاسیوس علاوه بر کارگردان، فیلمنامه نویس و تدوینگر، مدیر فیلمبرداری نیز بوده است: «فلات جایی است که از نظر زیبایی شناسی همیشه من را جذب کرده است . این بسیار سینمایی است، مانند یک وسترن، چیزی که فراتر از زیبایی است. تسخیر ماهیت آن دقیقاً آسان نیست. اگرچه بسیاری از زمانهای بسیار قدیم در این سرزمین زندگی میکردهاند، اما این مکانی است که میتواند مانند یک بیابان خصمانه باشد. عکاسی (و صدا) برای نزدیکتر شدن به جنبههای حسی که علاقه داشتم روی آنها کار کنم، کلیدی بوده است. علاوه بر این، مدیر فیلمبرداری برای داشتن یک رابطه «واسطهای» با مکان از طریق دوربین ضروری بوده است. اینطور بوده است گفتگوی مداوم با فضا ، بازی ای که در آن فرد جذابیت ها و روایت های مختلفی را که در منظره می یابد دنبال می کند. اگر بهطور سنتی هنگام ساخت یک فیلم، لوکیشنها برای فیلمبرداری آنچه در فیلمنامه نوشته میشود مشخص میشوند، من اغلب برعکس عمل میکردم، فیلمی را که هنوز نوشته نشده بود، مکانیابی و فیلمبرداری کردم. این باعث شد خودم را در مسیرهای زیبا و نامشخص گم کنم اما خوشبختانه در نهایت به فیلم منجر شد.”.

چشم انداز چشمگیر فلات

همه چیز در مستا خوب نیست. یک همسایه ادعا می کند زندگی او مدت کوتاهی پس از نقل مکان به روستا "به جهنم تبدیل می شود". . بیشتر از جنبه تاریک، کارگردان میخواست «دنیای روستایی را آنطور که من میبینم، با عدنها و گلهایش نشان دهد. من معتقدم که عاشقانه کردن زندگی در روستاها به مشکل کاهش جمعیت صدمه می زند. . از جمله برای داستان هایی مانند آنچه در فیلم نشان داده شده است. کسی از شهر که زندگی در کشور را به این شکل ایده آل کرده است، وقتی به آنجا نقل مکان کند، فقط می تواند ناامید شود. . اما موضوع خردتر است زیرا در این داستان برخورد ذهنی ها وجود دارد، شهرنشین و دهقان . اگر بخواهیم بازگشتی به زمین باشد، مقدر است که این دو یکدیگر را درک کنند. کسانی که برمی گردند باید با احترام و تواضع این کار را انجام دهند و کسانی که در برابر خالی شدن روستاها مقاومت کرده اند و در آنجا زنده مانده اند باید به سراغ کسانی بروند که تصمیم دارند همه چیز را در شهر رها کنند و به روستا زندگی کنند.

ایده آل کردن زندگی در حومه شهر به یک اسپانیای خالی ضرر می رساند

خوان پالاسیوس با مدرک علوم محیطی و ارتباطات سمعی و بصری در آمستردام زندگی و کار می کند. همانطور که او توضیح می دهد، صحنه روستایی آنجا با ما کاملاً متفاوت است: من معتقدم که وضعیت روستاها در هلند در نقطه مقابل جهان روستایی اسپانیا قرار دارد . من فکر نمیکنم که بتوان آنها را با هم مقایسه کرد، زیرا وقتی صحبت از مدیریت زمین میشود، آنها ویژگیهای متفاوتی دارند. فکر نمی کنم مثلاً در هلند شهر متروکه ای مثل شهرهای اسپانیا وجود داشته باشد. علاوه بر این، در هلند هرگز احساس نمیکنید که در این کشور باشید، همه چیز به شدت مرتبط و انسانی است ، اگر آن چیزی است که شما به دنبال آن هستید، نمی توان یکی را از دست داد. چیزی است که خیلی دلم برایش تنگ شده است. فلات وسیع کاستیلیا به نظر می رسد گاهی اوقات فضای زیادی دارد. با این حال، در میادین هلندی آنها هستند نبردی دائمی برای اینکه دریا زمینی را که زمانی از آن گرفته شده بود، پس نگیرد . و علیرغم داشتن زمین بسیار کم، برای من جالب است که هلند بیشتر از مجموع اسپانیا، فرانسه و پرتغال سبزیجات صادر می کند.

هزاران شهر متروکه در اسپانیا وجود دارد . بسیاری از آنها در یک زمان، چه یک سال یا یک نسل، به سرنوشت مشابهی خواهند رسید. اما از زمانی که بحران کووید 19 بسیاری از مردم بازگشته اند یا حداقل به فکر زندگی در روستا افتاده اند. پالاسیوس معتقد است که قرنطینه بهاری وقتی آن منطق سرمایه داری که ریتم زندگی ما را مشخص می کند برای لحظه ای متوقف می شود، این باعث شد در مورد چیزهایی که واقعاً ارزش دارند تجدید نظر کنیم . بسیاری از مردم متوجه شدند که شهرها چقدر می توانند ناسالم باشند و شروع کردند به چیزهای کوچک، به زندگی ساده، به زمین... زندگی در روستا، حتی اگر قربانی شود، این را ارائه می دهد. همچنین نشان داده شده است که دورکاری امکان پذیر است و در بسیاری از موارد رفتن به مطب پوچ است . من فکر می کنم که این امر باعث می شود که مردم بتوانند شهر را با کشور مبادله کنند. چیزی که من تعجب می کنم این است که آیا تجدید جمعیتی که ما تصور می کنیم به معنای بردن مشاغل از شهر به روستا و ادامه با همان منطق بهره وری است که هسته اصلی بحران زیست محیطی-اجتماعی است که با آن روبرو هستیم؟ "، او تامل می کند تا تمام شود.

مستند "فلات"

ادامه مطلب