ژابی گویتیسولو، عکاس شمال

Anonim

این باسکی 35 ساله (لئو، علامت زودیاک) خود را یک ورزشکار بی قرار اعلام می کند. علاقه مند به اسکیت بورد، موج سواری و موسیقی خوب. ژابی گویتیسولو اذعان می کند: "وقتی چهار ساله بودم، والدینم به من یک اسکیت برد دادند و آنها آن را خراب کردند، زیرا من نمی توانستم از شر آن خلاص شوم." و ادامه می دهد: «... تا آخرین شکستگی بازو که بزرگ بود. تصادف مرا بسیار متاثر کرد، اما غرق نشد.

درست در آن زمان، پس از هزاران تلاش و رنج، و فهمیدن اینکه جهان اسکیت برد دیگر نمی تواند 100% بدهد. او در نظر گرفت که راه دیگری را طی کند. و دومین هدایای مهم از پدر و مادرش رسید: دوربین اول. آنها دوباره آن را به هم ریختند، زیرا این بود که او را بگیرم و بدانم که ثبت لحظات همان چیزی است که میخواهم تا آخر عمر انجام دهم." خنده.

پرتره ژابی گویتیسولو، عکاس بیلبائو

پرتره ژابی گویتیسولو، عکاس بیلبائو.

سخت ترین و ثواب ترین آن چیست از عکاسی؟ رضایت بخش ترین چیز این است که کسی از فداکاری بزرگی که این شغل نیاز دارد قدردانی می کند. و من اضافه می کنم کشف افرادی که من با آنها هم خوانی دارم تیراندازی هاکه بعضی ها تا آخر عمر دوست بمانند، برای مثال، مانند هتلدار دیگو کالوو».

"چیزی دشوار این تصور عمومی است که در هر پروژه، ساعتها، ساعتهای بیشتر و صبحهای زود کوکاکولا جلوی کامپیوتر است. و البته شخصاً از اینکه از قبیله خود دور هستم متاسفم.

«در راه لاس وگاس خانه رویاهایم را پیدا کردم» توسط ژابی گویتیسولو عکاس بیلبائو

در راه لاس وگاس خانه رویاهایم را پیدا کردم.

ژابی از هسته اصلی خود با دلتنگی فراوان یاد می کند، حرکت به مادرید این یک گام آشکار برای او بود. او به عشق و به بهانه ی کار دو روزه راهی پایتخت شد. هیچ راه بازگشتی وجود ندارد. این بهترین کاری است که می توانستم انجام دهم. این یک شهر زیبا است! من فکر می کنم مردم از سراسر جهان چیزی هستند که آن را بسیار زیبا می کند.» او می بالد.

حتی با همه چیز، او تا هسته بیلبائو است. من خیلی آشنا هستم و قبیله من آنجاست. من به طور مداوم از پاتوق هایم در پیست مونگیا یا در میدان کامپوزانو مطلع هستم، موجسواری صبحگاهی در باکیو، اسکیت سواری در Arrigunaga یا مسیر Mungia. همچنین محله La Vieja (بیلبی) و poteos (از یک بار به بار دیگر) با همکاران. آی، استوریل افسانه ای، تکسوتکسوبیس ما... من هرگز جدا نمی شوم بیلبائوخیلی مال من است."

ژابی گویتیسولو، عکاس شمال 1835_3

"اولین عکس در نیویورک".

با وجود این، ما با یک مسافر سرسخت صحبت می کنیم که اولین ماجراجویی او در نیویورک همراه با خواهرش آنا بود. ما آنقدر از آن لذت بردیم که ده روز برایم کم به نظر می رسید، بنابراین تصمیم گرفتم با دوربینم برگردم تا یک تابستان کامل را بگذرانم! در شهر بزرگ!» او فریاد می زند.

بیهوده نیست، ایالات متحده آمریکا مکان مورد علاقه او برای سفر است. طرح: «تنها برو به توپ من، ماشین کرایه کن و کیلومترها را طی کن برای گرفتن عکس های فوری جالب.”

«عبور از دره یادبود» توسط ژابی گویتیسولو، عکاس بیلبائو

«گذر از دره یادبود».

در این مرحله مشخص است که ژابی عاشق عکاسی است. به این دلیل، او معمولاً با دو چمدان بالا و پایین می رود که 30 دقیقه قبل از حرکت آماده می کند. یکی برای وسایل شما و دیگری برای مقالات این حرفه.

با این حال، اولین مورد برای خرید لباس هنگام رسیدن به هر مقصد کاملاً خالی است. فوق سری: در کیسه لوازم بهداشتی او همیشه قیچی برای کوتاه کردن موهایش، دئودورانت و ادکلن خود حمل می کند. هوم از YSL

ژابی گویتیسولو، عکاس شمال 1835_5

"یادداشت سلگمن".

آدرسهای بیلبائو که در دستور کار ژابی کم نیستند، به شرح زیر است:

روش

گالری (آریکیبار پلازا، 5): "اینجا جدیدترین از جدیدترین ها در سبک خیابانی است و این گالری هنری است که من برای اولین بار کارم را در آن ارائه کردم".

لوریک مندیان (رودریگز آریاس کاله، 24): "کارگران لورک مانند برادران من هستند."

آتاکانتو (Jardines Kalea، 8): "طراحان محلی مورد علاقه من".

جیوه (Telesforo Aranzadi Kalea, 1): "موسس آن، مرسدس، دوستی است که همه ما دوست داریم داشته باشیم."

'The. اثر vibes از عکاس بیلبائو ژابی گویتیسولو

'The. ارتعاشات.

رستوران ها

سرانتز (Urkixo Zumarkalea، 53): "رستوران غذاهای دریایی خوب، اینجا ادای احترام می کنم".

تگزاکولی سیمون (Cam. de San Roque Bidea، 89): "بهترین خرده ریز در جهان".

Taskabeltz (Pilot Kalea, 4): "یک بار در شهر قدیمی که در آن شراب های ارگانیک ارائه می کنند."

اخگر سرکش (Elcano Kalea، 24): "سرکش ترین همبرگر در بیلبائو".

املت بیلبائو (San Mames Zumarkalea, 1): "این جایی است که در یک شب مهمانی صبحانه می خورم."

و pintxos برای خیابان لدسما و گارسیا ریورو.

دیگران

اوکلا لانتگیا (San Frantzisko Kalea، 11): "قبلاً یک قصابی بود، اما اکنون یک نمایشگاه واقعاً باحال است."

ادامه مطلب