همه ما باید کمی بیشتر جوراب بلند پیپی باشیم.

Anonim

ملاقات آسترید

آلبا آگوست نقش آسترید لینگرن، خالق پیپی را بازی می کند.

زمانی که او تنها نه سال داشت، تنها در آنجا زندگی می کرد ویلا ویلکولا خوب، تنها، تنها، نه، او با میمونش آقای نیلسون و اسب خال خالی اش زندگی می کرد. «من پدر یا مادری نداشتم، که این یک مزیت بود، زیرا به این ترتیب هیچ کس او را دقیقاً در زمانی که بیشترین لذت را می برد، به رختخواب نمی فرستاد. وقتی نعنا میخواست او را مجبور به نوشیدن روغن جگر ماهی نیز نکرد.»

او "قوی ترین دختر جهان" است. او اسبش را با دوستانش، آنیکا و تامی که روی آن نشسته اند، به تنهایی برمی دارد و افراد پست و بی ادب را به داخل درخت می اندازد.

هر طور دلش می خواهد لباس می پوشد و دلش می خواهد، موهایش را هر طور که می خواهد شانه می کند. او آزاد، مستقل و همیشه آماده گذراندن اوقات خوب است. نام او پیپی جوراب بلند است. و اگر داستان ها را می خوانید یا سریال را تماشا می کردید (در یکی از هزاران تکرار آن) همیشه دوست داشتید مانند او باشید یا حداقل دوستی مانند او داشته باشید.

ملاقات آسترید

آسترید با پسرش، لاسه.

امروز، به عنوان بزرگسال، ما نیز باید بخواهیم مانند پیپی باشیم. "چه مرد باشید چه زن، پیپی جوراب بلند را بخوانید و اگر واقعاً شجاع هستید، حداقل یک روز سعی کنید مانند او فکر کنید و رفتار کنید." کارگردان دانمارکی می گوید پرنیل فیشر کریستنسن که فیلم را امضا می کند ملاقات آسترید (اول 29 مارس)، داستان نویسنده پیپی و بسیاری دیگر از داستان های کودکان، آسترید لیندگرن.

فیشر در جشنواره فیلم برلین 2018، جایی که فیلمش شگفتی بزرگی بود، گفت: «من نمی توانم زندگی خود را بدون پیپی به یاد بیاورم. آسترید لیندگرن در کودکی یکی از قهرمانان من بود. من دانمارکی هستم، اما زمان زیادی را در دوران کودکی خود در اسمالند، جایی که او بزرگ شد، گذراندم. من در وسط طبیعت بودم، در همان منظره ای که او از آنجا بود.

ملاقات آسترید

آزادانه بدوید، آزادانه برقصید، آزادانه زندگی کنید.

عشق به آسترید و داستانهایش توسط مادرش به او منتقل شد و در بزرگسالی شروع به تحقیق در زندگی نویسنده کرد و کشف کرد که چگونه میتوانست به خوبی کودکان بنویسد و درک کند.

پاسخ در گذشته او، در اواخر نوجوانی، و در میان جنگل های اسمالند (جنوب سوئد) . آسترید در خانواده ای سختگیر و متدین بزرگ شد که وقف روستا بود، اما او در میان همه به خاطر نحوه رقصیدن، دویدن، اختراع داستان ها برجسته بود. می خواستم سفر کنم، زندگی کنم. اینگونه بود که او شغل خود را در یک روزنامه محلی در شهرش، ویمربی، به دست آورد.

او اخباری مانند ورود قطار را پوشش میداد، ماشینی که میتوانست رویای دیدن جهان را برآورده کند. در روزنامه عاشق کارگردانی شد که خیلی بزرگتر از او بود و باردار شد. از آنجایی که او در وسط پرونده طلاق بود، مجبور بودند آن را مخفی نگه دارند و آسترید مجبور شد به استکهلم فرار کند، جایی که او در حالی که بارداری اش پیشرفت می کرد، تایپ را مطالعه کرد. او که نمی توانست مسئولیت را بر عهده بگیرد، پسرش لاسه را در خانه ای در کپنهاگ رها کرد. او پیشنهاد ازدواج رئیس سابق خود را رد کرد و به عنوان منشی کار کرد تا پسرش را پس انداز کند و به دیدار پسرش برود تا اینکه بتواند به او بپیوندد. این فیلم بین اسمالند، استکهلم و کپنهاگ سفر می کند.

ملاقات آسترید

آسترید بخشی از زندگی خود را بین دانمارک و سوئد گذراند. با قطار و قایق.

پرنیل می گوید: «آسترید خودش یک بار گفت که اگر در دوران جوانی این رویدادهای دراماتیک را تجربه نمی کرد، نویسنده می شد، اما معروف نبود. آمیزه ای از عشق و درد که در آن سال ها زندگی کرد در تمام داستان هایش نفوذ کرد. با بازی کودکانی با پایگاه انسانی فوق العاده.

"آسترید در بسیاری از چیزها پیشگام بود" کارگردان می گوید. در تمام کتاب های او پیامی وجود دارد مسئولیت، عشق و بخشش که می توانیم از آن بیاموزیم».

پیپی جوراب بلند

در فکر فرو رفتن!

آسترید بعداً ازدواج کرد، صاحب فرزندان بیشتری شد و بیشتر داستانهایی که منتشر کرد، از جمله جوراب بلند پیپی، با گفتن آنها قبل از خواب شروع شد. این درسها به فرزندانشان بعداً به میلیونها کودک در جهان منتقل شد و هنوز هم میشود.

پیپی جوراب بلند مشهورترین ساخته او است، دیوانهکنندهترین، خندهدارترین. مثل او باید زندگی کنیم و سفر کنیم. بدون ترس. همانطور که پیپیلوتا گفت: "من قبلا هرگز آن را امتحان نکرده بودم، بنابراین فکر می کنم واضح است که باید بتوانم آن را انجام دهم." خوب که. بدون ترس. امروز کمی بیشتر پیپی باشید.

ادامه مطلب