آبشار ویکتوریا: دودی که رعد و برق میزند

Anonim

آبشار ویکتوریا

نمایشی بی نظیر

دیوید لیوینگستون در سال 1855 به یکی از آنها برخورد کرد دراماتیک ترین حوادث طبیعی از جهان، سقوط از Mosi-Oa-Tunya ("دودی که رعد و برق می زند")، که او نام آن را به نام ملکه انگلستان، ویکتوریا، تغییر داد. آنها از سال 1989 در فهرست میراث جهانی قرار دارند.

سفرهای متعدد این بشردوست قبل از اینکه چنین زیبایی را به جهانیان بشناساند اکنون به کاهش یافته است یک پرواز راحت که روی آن فرود می آید لیوینگ استون.

این شهر در سال 1904 به افتخار او نامگذاری شد و تا سال 1935 عنوان پایتخت تحت الحمایه رودزیای شمالی بریتانیا را داشت که این کشور به نام زامبیا مستقل شد و لوزاکا پایتخت آن نام گرفت. گزینه دیگر فرود آمدن در e او فرودگاه زیبای ویکتوریا آبشار ، یک شهر معاشقه در زیمبابوه با هوای استعماری و در ساحل دیگر رودخانه زامبزی، مرز طبیعی دو کشور واقع شده است.

پیروزی از هوا می افتد

رسیدن به مقصد

هتل رویال لیوینگ استون، یک مکان استراتژیک در زامبیا

سفر جذاب است تاکسی آبی به ** هتل رویال لیوینگ استون-زامبیا، ** در قلب پارک ملی Mosi-oa-Tunya. قایق با سرعت قابل توجهی از آب های آراسته عبور می کند جزایر کوچک ، طفره رفتن از گردبادها و دنبال کردن جریان غیرقابل توقف رودخانه.

به آن نزدیک است ابر بخار که از دور دیده می شود و آن چیزی نیست جز غبار از سقوط آبشار

و نزدیکتر و نزدیکتر می شود، تا زمانی که به نظر می رسد قرار است بپیوندد به پرده آبی که توسط رودخانه زامبزی در حالی که در ارتفاع 108 متری فرو می رود تشکیل شده است. اما این تنها یکی است نیرنگ قایقران، که پس از تحریک آدرنالین بازدیدکننده، به آرامی می چرخد و در کنار عرشه، زیر چتر طبیعی یک اقاقیا، جایی که همراهان رویال لیوینگستون منتظر هستند تا بیشترین کمک را بکنند، پهلو می گیرد. گرم از استقبال

پس از عبور از آستانه، تاثیر دیوید لیوینگستون و زمان آن را می توان با تمام جزئیات دید: تودوزی با نقوش گل و حیوانات، مبلمان چوب ماهون، پنکه با تیغه های چوبی...

روی دیوارها آویزان است نقاشی های ماجراجو با لباس کاشف یا مبلغان خود، و هر نقاشی آن شخصیت دوست و همراه او را نشان می دهد استنلی در دفتر خاطرات خود چنین تعریف کرده است: «موهایش قهوهای است؛ نزدیک شقیقهها خطوط خاکستری است و اگر سبیل و ساقههای پهلو خاکستری شود، چشمها که قهوهای روشن است، سرزندگی خود را حفظ میکنند و نگاه بسیار نافذ است».

گورخرها در هتل رویال لیوینگستون زامبیا

یک هتل بسیار لیوینگستون

وقت چای مقدس است؛ میزها و بوفه ها با سینی هایی با ساندویچ خیار، بریوش و سایر وسایل همراه پر شده اند. چای بریتانیایی

لباس کارکنان هتل جذاب و استعماری است لباس فرم که چهره تیره و رفتار ظریف او را تقویت می کند. برای هر اتاق یک ساقی منصوب می شود که از حداقل حرکت برای همراهی مهمان تا وابستگی هایشان آگاه است. ماشین گلف، به هر درخواستی پاسخ دهید یا در مورد بسیاری از آنها گزارش دهید فعالیت ها که می توان ترتیب داد، مانند بازدید از جزیره زنده استون ، فقط 100 متر از آبشار، در وسط رودخانه زامبزی.

مکان خوبی برای صرف صبحانه یا چای است در لبه پرتگاه ... و حتی جرأت کنید به سمت معروف شنا کنید استخر شیطان (استخر شیطان)، بالای آبشار اما به خوبی از جریانات محافظت شده است.

هتل ویکتوریا فالز، یک مکان استراتژیک در زیمبابوه

هتل ویکتوریا فالز متعلق به هتل های زنجیره ای Leading of the World است و به عنوان آشنا شناخته می شود بانوی بزرگ آبشار . سبک ادواردین ، توسط برکه هایی از نیلوفرهای آبی و گیاهان گرمسیری احاطه شده است. از دیدگاه ها و اتاق های آن، به ویژه از تراس استنلی ، مناظر دیدنی از آبشار ویکتوریا قابل تامل است.

جان کریول در کتاب _100 Years 1904-2004 (تاریخچه هتل ویکتوریا فالز) _ محل اقامت را به عنوان یکی از خاص ترین مکان های دنیا . این هتل که توسط بریتانیایی ها در سال 1904 ساخته شد، برای اقامت در نظر گرفته شد کارگران راه آهن از کیپ تاون تا قاهره. امروز، او آن دوران پر زرق و برق و ظرافت را به یاد می آورد که مظهر آن را به ارمغان آورده است سفر لوکس بزرگ.

باتلر در هتل ویکتوریا فالز

بانوی بزرگ آبشار

ساخت آن یک رویا بود سیسیل رودز ، که طراحی خود را به دوستش سپرد چارلز متکالف و اگرچه این پروژه هرگز تکمیل نشد، اما در خدمت او بود پل افسانه ای ، امروز یک مکه است رفتن (پرش به داخل فضای خالی، که توسط اتصالات ایمنی روی مچ پا متصل به طناب های الاستیک پشتیبانی می شود).

طراحی شده توسط G.S. هابسون ، تکمیل شد 1905 با عبور از رودخانه زامبزی و در نتیجه جداسازی رودزیای شمالی از رودزیای جنوبی، زامبیا و زیمبابوه

از هلیکوپتر

هوای صبح بوی پاکی می دهد و در میان آبی آسمان، بوی پرده مه آلود که آب مروارید را در بارش خود تشکیل می دهند، شبیه a باران در حال افزایش گله ها و ابرها روز را شکل می دهند پرواز هلیکوپتر بر فراز رودخانه و آبشار آن پر از نور و سایه است.

از طریق یک پنجره، جریان گسترده در تمام گستره آن ظاهر می شود. از سوی دیگر، می توانید جزایری را ببینید که آن را تقسیم می کنند و مصب هایی را تشکیل می دهند که اطراف آن را احاطه کرده اند. پوشش گیاهی سرسبز که قبل از پرتاب آن بهمن آبزی بر فراز دره که از هوا به نظر می رسد از اعماق بیرون می آید و آبشار ویکتوریا را به وجود می آورد، به تپه ها ختم می شود.

پل افسانه ای ویکتوریا از هوا

پل افسانه ای از هوا

راه رفتن از طریق آبشار

قدم زدن در امتداد آبشارها را از هم باز می کند وحشی ترین چهره از رودخانه زمانی که با ورود به آن طبیعت باشکوه مملو از درختان انجیر، اقاقیا و بائوباب، با حماسه دکتر لیوینگستون.

در ابتدای مسیر می توانید مهی را حس کنید که اگر فصل بارندگی فرا برسد، مانند یک سیاه چال، لباس ها و موهای شما را مرطوب می کند. در طول ماههای خشک، آبشارها با شکوه و عظمت خود به نمایش در میآیند و در آن زمان است که میتوانید آن را ببینید گله فیل، ایمپالا، شیر...

غرش آب در حال ریزش بیشتر و بیشتر ظاهر می شود تا اینکه در پای آبشار بزرگ کر کننده منظره آبشار از کنار رودخانه زیمبابوه، در پارک ملی هوانگه ، بیشتر است کامل آن از زامبیا

گذرگاه هایی مانند آبشار نعل اسبی، جزیره لیوینگستون، گوشه رنگین کمان یا استخر شیطان ظاهر می شوند و ناپدید می شوند. بی نظیر از منظره رنگین کمان ماه، که به ندرت شانس دیدن آن را دارید.

آبشار را می توان "از داخل" نیز بازدید کرد: مجهز به جلیقه و کلاه ایمنی، یک ماجراجویی واقعی است. قایق به سمت تندروها رودخانه زامبزی از طریق دره ها و دره ها، بسته به فصل به طول ده یا 16 کیلومتر.

ویکتوریا با رنگین کمان سقوط می کند

رنگین کمان در پاییز، دیدنی است

بیداری دکتر لیوینگ استون

کشف بزرگترین پرده آب در جهان با تقریبا دو کیلومتر عرض و 100 متر افت یکی از بهترین ها را به دکتر لیوینگستون داد عالی زندگی او و تأیید این که رودخانه زامبزی از تپه های کبراباسا تبدیل شده است. غیر قابل کشتیرانی به خاطر پرش ها و سقوط های متعددش.

لیوینگستون برای چندین سال ناپدید شد، و مطمئناً اگر اینها نبودند، چیزی بیشتر از او شنیده نمی شد ترفندهای عجیب که سرنوشت با آن بازی می کند در این مورد به شکل جیمز گوردون بنت، مدیر نیویورک هرالد او که جذب افسانه و شخصیت دیوید لیوینگستون شده بود، یکی از روزنامه نگاران مورد علاقه خود را سپرد. هنری مورتون استنلی ، ماموریت به هر قیمتی و بدون مهلت برای یافتن کاوشگر، هر کجا که بود.

استنلی به سفری پر از مصیبت ها و همچنین از هیجانی . وقتی می خواست تسلیم شود، خودش را پیدا کرد زنگبار ،در شهر اوجیجی، به خدمتکار لیوینگستون، سوزی ، که کاملاً طبیعی و گویی امری شناخته شده است ، این را روشن کرد دکتر در شهر بود

انعکاس کنجکاو استنلی زمانی که، قبل از گفتن عبارت معروف هنگام ملاقات با بشردوست -" ** دکتر لیوینگستون، فکر می کنم؟ ** "-، تردید کرد که آیا او را در آغوش بگیرد. اما دکتر انگلیسی بود، فکر کرد، و خودداری کرد...

نشست استنلی و لایوستون در آفریقا

"دکتر لیوینگستون، فکر می کنم؟"

ادامه مطلب