La Florens: اعلامیه واقعی عشق

Anonim

La Florens یکی از آن شراب هایی است که داستانی ارزشمند برای گفتن را در خود پنهان می کند. در مورد او، غلبه، عشق به مردم و یک مادر قهرمان هستند. در حقیقت، برچسب آن با خط زیبا و پرنده کوچک مهر، سرنخ هایی هستند که ما نیاز داریم.

همه چیز در CALAF شروع شد

فلورنتینا در خانه ای ساده در کالاف زندگی می کرد. یک شهر کوچک در منطقه کاتالان Anoia . او از یک زندگی آرام لذت می برد، یک دوست پسر رسمی داشت و قصد دارد ازدواج کند.

او در آنجا بزرگ شده بود، در محیطی که از نظر هرکسی امن و آرام به نظر می رسید. اما فلورنتینا بود از اولین دقایق زندگی اش، یک بازمانده، تقریباً یک استثنا.

مادرش او را قبل از زمانش به دنیا آورد زمانی که او کمی بیش از یک کیلو وزن داشت و اندکی پس از تولد فلورنتینا درگذشت. بود نوزادی با ظاهری ضعیف، با خط زندگی که هر لحظه ممکن بود بشکند و یکی از مهمترین ارکان وجودش را از دست داده بود.

پدر او که به شدت عاشق همسرش بود، در غم فرو رفت . مردی بیوه با نوزادی شکننده مثل زندگی زناشویی اش که در آن زمان ناپدید می شد و مجبور بود فلورنتینا کوچک و خودش را جلو ببرد.

اما دختر کوچک قوی بود، بسیار قوی.

عکس قدیمی از شهر کالاف.

عکس قدیمی شهر

با کمک یک پرستار خیس، دختر او به یک زن جوان قوی تبدیل شد که داشت پیر می شد و در کمک کرد خانه مزرعه سنتی کاتالان جایی که او زندگی میکرد، جایی که همیشه بشقابهایی از غذای فراوان، اگر چه ساده، روی میز میدید. لازم بود نیروی کارگرانی که در کارهای مزرعه کار می کردند و کمک می کردند، بازگردانده شود.

زندگی تغییرات

جنگ از زمانی که خیلی جوان بود وارد زندگی او شد و نتوانست به مدرسه برود. فلورانسی او به سختی می دانست چگونه جمع، تفریق و بنویسد. وقتی این کار را کرد، غلط املایی زیادی داشت. با این حال، دست خط او ظریف و ظریف بود. دست خطش آرام زیبا بود ظریف، با آن نشانه ای از شکنندگی که از اولین دقایق زندگی اش به خوبی می دانست.

فلورنتینا با مردی از یک شهر مجاور ازدواج کرد که شیوه زندگی اش همین بود تشک های پشمی را بسازید و تعمیر کنید . او خود را وقف دوختن، برداشتن پشم، ورقه کردن آن برای پف کردن، کوبیدن آن با چوب فندق و پر کردن تشک کرد که بافت اسفنجی و کرکی خود را بازیابی کرد و میتوانست یکی دو سال دیگر در شرایط عالی دوام بیاورد. پس از آن زمان، از نو شروع کنید.

ورود فن آوری های جدید در این امر خواب، کار تشک ساز را غیر ضروری کرد و فلورنتینا و همسرش مجبور شدند تصمیم سختی بگیرند. خشم بارسلونا زندگی کردن برای ترسیم آینده ای خوب

او البته آن را خوب نگرفت. می دانستم دلم برای همه چیزهایی که با آن بزرگ شده ام تنگ خواهد شد. : کلف، گوسفند، سفره های پر از مردمی که از مزارع برای خوردن آمده بودند، منظره، آواز پرندگان...

تاکستان Josep Grau.

عشق کشور

یک ماهی قرمز "جاودانه".

فلورنتینا با استعفا، اما با شخصیت، شرطی را برای شوهرش گذاشت که شهر را ترک کند: من یک پرنده در بارسلون خواهم داشت برای شنیدن آواز او و همراهی من،" او به او گفت. او با تعجب اما دلسوز پذیرفت، هرچند شرط خود را نیز چنین کرد: باشه، فلورنتینا، اما وقتی پرنده بمیرد، دیگر خبری نخواهد بود”.

و گفت و انجام داد؛ آنها به شهر رفتند و فلورنتینا هنوز دلتنگ خانه اش بود، اما او از گوش دادن به آواز فنچش تسلی داشت. او 53 سال او را همراهی کرد

با توجه به اینکه عمر این پرندگان معمولاً از 12 سال بیشتر نمی شود، این یک معجزه واقعی بود. یا شاید هم اینطور نبود... چون فلورنتینا در تمام این مدت موفق شد پرنده خود را جایگزین کنید وقتی مرد، و همیشه میتوانست یکی را بدون اینکه شوهرش متوجه شود در قفس نگه دارد.

کم بود…

و جوزپ رسید

فلورنتینا فرزندانش را در این شهر بزرگ کرد، البته هر آخر هفته دلتنگی با بازگشت به روستا درمان شد.

جوزپ کوچولو هنوز آن روزهایی را به یاد می آورد که دور از آن جنون شهری که فلورنتینا را خیلی ناراحت می کرد گذراندند. La Florens، همانطور که جوزپ دوست داشت او را صدا کند.

پسر مرد شد و حرفه ای امیدوارکننده را ایجاد کرد که با زندگی در بارسلونا مرتبط بود، اما او آن بعدازظهرهای توپ و ساندویچ در کالاف را فراموش نکرد.

تاکستان Josep Grau.

تاکستان Josep Grau.

نوستالژی که مادرش وقتی مجبور شد به شهر برود به جوزپ نیز رسید که برای دلتنگی از حومه شهر آمده بود، اگرچه به جای چرا یا زندگی در مزرعه، او تصمیم گرفت تاکستان را پرورش دهد و Capçanes را انتخاب کرد ، یک شهر کوچک در مونسانت، برای یادگیری شرابسازی.

با گذشت سالها، این سرگرمی به یک علاقه و رویای رو به رشد تبدیل شد جوزف گراو حالت مایع داشت. او شروع به خواب دیدن شراب کرد که در آن او خستگی ناپذیر به دنبال ظرافتی است که با شخصیت سرزمینی که در آن متولد شده اند ترکیب می شود.

وقتی یوسف او یک قطعه از نارنجک قدیمی پیدا کرد او که با وجود سختیهای آب و هوایی، سالها و مهجوریت روستایی جان سالم به در میبرد، گفت که با انگورهایش شرابی درست میکند که بتواند آن ظرافتی را که تا آن زمان بهطور خستگیناپذیر دنبال میکرد، منعکس کند. و شروع به کار کرد.

هنگام چشیدن آن، رنگ قرمزی پیدا کرد که نشان دهنده آن شخصیت قوی، آن دلبستگی به قلمرو و آن ظرافت ظریفی بود که بی تردید او را به یاد مادرش می انداخت.

آن شراب فقط می تواند یک نام داشته باشد: La Florens ثمره عشق به سرزمین، به زندگی روستایی و منظره ای که از زنی که به او زندگی بخشیده آموخته بود.

برچسب شراب La Florens

برچسبی پر از معنا.

روی برچسب La Florens شما می توانید یک پرنده کوچک ببینید ، که به یاد آن فنج طلایی جاودانه ای می افتد که سال ها فلورنتینا را همراهی می کرد و این ارتباط او با مردم بود.

و نام است با خط زیبا نوشته شده است دقیق، دقیق: دستخط آن دختری است که با اندکی بیش از یک کیلو، داستانی پیش روی خود داشت که هنوز نوشته نشده بود، اما برای یک کتاب کامل می شد.

داستانی برای خواندن، باز کردن، البته، یک بطری La Florens، شرابی با داستانی که ارزش گفتن دارد. و ملاقات.

ادامه مطلب