افسانه آوا گاردنر با اسپانیا: از بله گاوباز تا نه سه شاخ

Anonim

آوا گاردنر بازیگر آمد و بازی را دید و برنده شد

آوا گاردنر بازیگر به کاستا براوا آمد، دید، بازی کرد و برنده شد

سرنوشت او بود توسا د مار کجا فیلمبرداری شود پاندورا و هلندی پرنده ، از آلبرت لوئیس . فیلم یک است هیو هالیوود که در اولین صحنه های خود، مکالمات به زبان کاتالونیایی بین ماهیگیران محلی و یک تابلو فلامنکو را ترکیب می کند که در آن گروهی از مهاجران ثروتمند خارج از کشور لباس های مجلل بئاتریس داوسون را به نمایش می گذارند.

آوا، "الهه مخفی" به قول جیمز میسون ، یک زن مهلک است که بدون پلک زدن تماشا می کند که یک تحسین کننده سرمست از جذابیت های او در مقابل او خودکشی می کند یا باعث می شود یکی از اطرافیانش خودروی مسابقه ای خود را به آب های دریا بزند. کاستا براوا .

پاندورا و هلندی پرنده

صحنه ای از «پاندورا و هلندی پرنده»

حرفه او، در نوسان کامل، در طول زمان با فیلم هایی مانند برف های کلیمانجارو (1952) یا موگامبو (1953).

سال 1950 آغاز زندگی او بود ماجراجویی طوفانی با فرانک سیناترا ، که یک سال بعد با او ازدواج کرد. مشکلات رابطه ای که باعث بیش از یک گلوله شد، رابطه او با اسپانیا را تثبیت کرد. کشوری منزوی، فقیر شده در دوران پس از جنگ و خفقان توسط سرکوب سیاسی رژیم، اما بدون رقابت در پیشنهاد شب های گمنام و گاوبازان ضعف بزرگ آن در حالی که نورد پاندورا بین دیدارهای سیناترا او برای اولین جام خود وقت داشت: ماریو کابر.

آوا گاردنر در گاو نر والنسیا

آوا گاردنر در گاو نر والنسیا

چند سال بعد، در کنتس پابرهنه از mankiewicz ، آوا نمایندگی کرد ماریا وارگاس رقصنده ای از محله های فقیر نشین مادرید که توسط سیستم ستاره ای کشف می شود. ماریا با بیتفاوتی در جامعه کافهها حرکت میکند و از هر فرصتی برای فرار به روستای کولیها، درآوردن کفشهایش و رقصیدن استفاده میکند.

این بازیگر سفر معکوس را انجام داد . در سال 1954، سال اکران فیلم، آوا اولین اقامتگاه خود را در مادرید به دست آورد: جادوگر، در La Moraleja . گفته میشود که دست در دست همینگوی و با نگاهش به او رسیده است لوئیس میگل دومینگوین ، اما فراتر از انگیزه های وابسته به عشق شهوانی، آوا احتمالاً می خواست کفش هایش را در بیاورد، تا شخص دیگری باشد.

پارادوکسیکال باقی می ماند که مادرید فرانکو آزادی ای را که به دنبالش بود به او پیشنهاد کرد . به دور از کانون توجه، آوا جهانی خلق کرد که می توان گفت از آن الهام گرفته شده است کارمن از بیزه مثل کارمن، مثل پاندورا، عاشقان را در شب های بی پایان بردم و دور انداختم . تنها خاطره چشمان عمومی بین المللی، از دنیای مطبوع و جوشان کنتس پابرهنه، پاپاراتزی بود که او به هر قیمتی از آن اجتناب کرد.

مارکوس اوردونز در کتابش منعکس شده است. زندگی را بنوش و در مستند شبی که تمام نمی شود از ایساکی لاکوستا . اما یک قسمت وجود دارد که مورد توجه قرار نگرفت: بازدید شما از مایورکا

آلبرت لوین و آوا گاردنر

آلبرت لوین و آوا گاردنر

بتی شایر یک دوست مشترک، به بازیگر توصیه کرد که در جزیره با قبرها وقت بگذراند. به نظر او فضای روستایی به او استراحت شایسته ای می داد، او می توانست زبان اسپانیایی خود را بهبود بخشد و شعر انگلیسی را نزد رابرت مطالعه کند. با توجه به خطوط او به زبان اسپانیایی در کنتس پابرهنه نکته دوم تا حدودی نشان می دهد که گرچه تمایل بازیگر زن به شعر هرگز آشکار نشده است.

آوا به دوستش گوش داد و در سال 1955 به دیا سفر کرد ، یک سال پس از تأسیس اقامتگاه خود در مادرید. شهر سیرا د لا ترامونتانا در آن زمان باید مکانی دور افتاده باشد. همانطور که داستان نشان می دهد نان تست برای آوا گاردنر ، منتشر شده در اهل نیویورک دیدار او انتظار زیادی در نویسنده و اسطورهنویس ایجاد کرد رابرت گریوز داستان روایت می کند که چگونه ورود بازیگر زن به جزیره، به خودی خود، اختلاف بین شرکای یک کارخانه مبلمان را دوباره برقرار می کند. در ظهور او امری مشیتی وجود دارد، گویی یک تجلی الهی است.

اما الهه، علیرغم برقراری دوستی نزدیک با گریوز، به ویژه رابرت، او زندگی شبانه پالما را به آرامش بوکولیکی دیا ترجیح داد ، و به نظر می رسید که علاقه بیشتری به شراب های محلی نسبت به شعر انگلیسی نشان می دهد.

پس از بازدید وی از شراب سازی خوزه لوئیس فرر، در Binissalem، این بازیگر در چنان حالت مستی بود که شرابساز او را به شام دعوت کرد تا از سقوط قریبالوقوع جلوگیری کند. نینی فرر، دخترشان که آمد تا به آنها ملحق شود حیاط خلوت یک رستوران شیک در آن زمان، ادعا می کند که شراب به هیچ وجه بر زیبایی او تأثیری نداشته است. که حضور او، همانطور که گریوز قدردانی می کرد، همچنان الهی بود.

صحنه ای از «پاندورا و هلندی پرنده»

صحنه ای از «پاندورا و هلندی پرنده»

آوا به بازدید منظم از مایورکا ادامه داد . او در دسامبر 1961 برای جشن تولدش به دیا رفت. به نظر میرسید که ضعف او در مورد لباسها همچنان پابرجاست، زیرا در پادگان حاضر شد تا یکی از گاردهای مدنی را به مهمانی دعوت کند. مرد جوان لباس غیرنظامی نداشت، بنابراین او با کلاه سه شاخ و دستکش سفید حاضر شد. . آوا که مجذوب شده بود به او گفت که لباس پوشیده است لباس فرم زیبا ، لیوانی شراب به او تعارف کرد و او را به قایق تفریحی خود که در آن لنگر انداخته بود دعوت کرد سا فرودادا . او نپذیرفت و ادعا کرد که در حال انجام وظیفه است. این بازیگر پاسخ داد که او از زیبایی نترسید و رفت.

این هرگز برای پاندورا اتفاق نمی افتاد، اما زندگی اصرار دارد که از خواسته های فیلمنامه فرار کند. رابطه آوا گاردنر با اسپانیا با از بین رفتن پناهگاه او در دهه ای که با فیلم های پرفروشی با کیفیت نوسانی مشخص شد، به پایان رسید. سفر تمام شد.

در سال 1967 او خانه خود را در Calle Doctor Arce فروخت و در لندن اقامت گزید. همانطور که در خاطراتش گفته بود، هیچ چیز را در مورد آن سال ها تغییر نمی داد: «خوبی ها و بدی ها، شب، مستی، رقص های سحرگاهی، و همه آن آدم های نه چندان بزرگی که ملاقات کردم و دوستشان داشتم... ”

ادامه مطلب