قطب جنوب، آهنربایی برای مسافرانی که دیگر مرزی برای فتح ندارند

Anonim

پنگوئن در قطب جنوب

یک پنگوئن ما را تماشا می کند

سفر به قطب جنوب، رفتن به مرکز ماجراجویی، ورود به ناشناخته ها، حماسه های آموندسن، اسکات، شاکلتون را به یاد بیاورید و از همه قهرمانان گمنامی که فتح نسبی قاره پهناور سفید را ممکن کردند.

ولی اعتقاد به وجود آن به یونان کلاسیک برمی گردد، زمانی که ارسطو با ایده یک سیاره کروی دست و پنجه نرم کرد. داستان های ملوانان آن زمان شرح می دهد که چگونه در سفرهای خود به شمال، ستارگانی که برایشان آشنا بود در حال ناپدید شدن از فلک بودند در همان زمان که آنها تا آن لحظه ناشناخته دیگری را دیدند. و همه اینها تنها در صورتی اتفاق میافتد که بر خلاف آنچه در آن زمان تصور میشد، زمین یک کره باشد، نظریهای که ناشناخته دیگری را مطرح میکند: اگر او، طبق محاسباتش، در نیمکره شمالی بود، بسیار محتمل بود که نیمکره جنوبی نیز وجود داشته باشد با زمین هایی که هنوز کشف نشده اند.

نهنگ در قطب جنوب

آهنربایی برای مسافرانی که دیگر مرزی برای فتح ندارند

به دلیل قرار گرفتن آن در جهت ستاره قطبی، که به نوبه خود در صورت فلکی خرس کوچک (به یونانی arktos) واقع شده است. یونانی ها آرکتیکوس را مکان هایی می نامیدند که در شمال قرار داشتند، بنابراین اگر نیمکره جنوبی وجود داشت باید آنتارکتیکوس یا "برعکس آرکتیکو" نامیده می شد.

سفر من به آن جنوب فراتر از جنوب خیلی زودتر آغاز شد. درست یک سال پیش، زمانی که سرنوشت و یک پروژه شخصی که هنوز در حال انجام است، مرا به ملاقات رساند الکس تکسیکون، کوهنورد مشهور بین المللی عاشق یخ.

مدتی بعد از اولین ملاقاتمان، با من تماس گرفت و از من دعوت کرد در ماه دسامبر به سفر خود به قطب جنوب بپیوندید، بخشی از پروژه زمستانی 2019-2020 او به جاده های هیمالیا. معلومه که شک نکردم

تنگه گرلاچه در قطب جنوب

این احتمال وجود داشت که نیمکره جنوبی نیز وجود داشته باشد با زمین هایی که هنوز کشف نشده است

پس از چند ماه آماده سازی، تمرین و بلاتکلیفی، زمان فرا رسیده بود، همه چیز آماده بود: تجهیزات و لباس های بی پایان کوهنوردی، اسپلیت برد من (اسنوبردی که می توان آن را به دو اسکی تقسیم کرد)، غذا برای جشن کریسمس در آنجا... و چمدان با یک عضو اصلی برای اکسپدیشن، دوربین Intrepid 4x5 من – نامی که به ذهنم خطور می کند – مجهز به فیلم صفحه سیاه و سفید فراوان است. یک دوربین عالی برای ارائه بسته بندی عکاسی که سزاوار سفر است و با آن می خواستم به آن کاشفان اولیه ادای احترام کنم.

این نوع دوربینها با آنچه که ما در حال حاضر با عکاسی مرتبط میدانیم، مانند فوریت، شبکههای اجتماعی و موارد دیگر، فاصله زیادی دارند. در واقع برعکس می شود: شما را مجبور می کند که آهسته، مراقب و روشمند باشید.

بعد از بیست و چهار ساعت پرواز به مالویناس، فالکلند رسیدیم، جزایری که مقدمه ای برای روزهای آینده خواهند بود و به نفع خود خواهند بود ایجاد پیوند رفاقت در اکسپدیشن ها مورد نیاز است

همراه با الکس، خوانرا ماداریاگا – نویسنده و کوهنورد بزرگ – و بقیه همکاران و دوستانم (لوئیسون، خوزه، میته، رزا و آسیر) ما را تعطیل میکنیم. خدمه Ypake II، یک کشتی سی تنی که توسط کاپیتان Ezequiel و پسرش سانتیاگو اداره می شود.

هزار مایل دریایی جلوتر در انتظار ما بود. قایقرانی در یکی از خطرناک ترین دریاهای جهان تجربه ای است که برای معده های ظریف مناسب نیست. امروز هم با تمام اطلاعاتی که داریم، این است این وظیفه ای است که برای متخصص ترین ملوانان محفوظ است.

خوزه خاطرات سفر به قطب جنوب را می نویسد

کشتی و دریای دریک قوانین خود را بر ما تحمیل می کردند

زندگی مسافر نیز آسان نیست، زیرا هر حرکت حداقلی مستلزم مهارتی است که روزانه آموزش داده می شود. افتادن عینک، پرواز اجسام، جلسات انقباض هنگام رفتن به دستشویی...

آرام آرام، کشتی و دریای دریک قوانین خود را بر ما تحمیل می کردند، روزها طولانی تر و طولانی تر می شدند مرز بین روز و شب در حال محو شدن بود، سیگنال ورود قریب الوقوع ما به سرزمین های قطب جنوب.

بنابراین تا زمانی که صبح شب کریسمس، بعد از یک شب طوفانی سخت، صدای یواشکی لوئیسون مرا از خواب بیدار کرد: "دیگیتو، اولین کوه یخ!" دوربین را گرفتم و با هر سرعتی که میتوانستم به سمت عرشه، جایی که خوانرا قبلاً بود، رفتم و با توهم کودکی از کمان به عقب میرفتم.

نور کم فیلتر شده توسط مه غلیظ اجازه می دهد تا شکل آن غول یخی را ببیند وقتی چند تکه برف شروع به باریدن کرد. همه چیز با حرکت آهسته روی شبکیه چشمم اتفاق می افتاد و ناگهان متوجه شدم ما رسیده بودیم و دنیای جدیدی پیش روی من گشوده شد. اجازه دادم چند لحظه قبل از گرفتن اولین عکس بگذرد و اجازه دادم اثر لحظه عمیق باشد و پاک نشود.

جزایر ملکیور قطب جنوب

کوه های برفی، دیوارهای یخی غول پیکر، پنگوئن ها... شروعی عالی برای ماجراجویی ما

لنگر انداختیم جزایر ملکیور و بقیه روز را به کاوش در محیط زیست اختصاص می دهیم. کوه های برفی، دیوارهای یخی غول پیکر، پنگوئن ها... شروع عالی برای ماجراجویی ما فکر نمیکنم برای شام شب کریسمس اینقدر گرسنه باشم.

صبح روز بعد به سمت تنگه گرلاش حرکت کردیم و در طی ساعاتی که ما را از خلیج اورن جدا می کرد. ما اولین نهنگ ها، فوک ها و پنگوئن ها را دیدیم. طبیعت در خالص ترین شکل خود.

برای اولین صعود خود می خواستیم بدون تجهیزات اسکی، سبک آلپاین، آن را انجام دهیم. در حین صعود با هم برخورد کردیم یک کلونی از پنگوئن های بند چانه که با دقت ما را تماشا می کنند، مخصوصاً برای حضور در فصل تولید مثل و رفتن به نزاع با اسکواهای حریص، نوعی مرغ دریایی درنده که از کوچکترین اشتباهی برای ربودن فرزندان خود سوء استفاده می کند.

با کرامپون و تبر یخی ما اواخر شب و با احساس غرق شدن در یک "شب آمریکایی" به قله رسیدیم، آن تکنیک عکاسی که شامل تبدیل روز به شب است.

فوک پلنگ در قطب جنوب

طبیعت در خالص ترین شکل خود

در قطب جنوب، روزها و شبها در هم می آمیزند. ساعات روشنایی روز به 24 ساعت افزایش یافته است، که تنها با تفاوت چند ساعت گرگ و میش که آنقدر جادویی است که خود را مجبور میکنی تا حد امکان کمتر بخوابی تا بهترین استفاده را از لحظه ببری. و شما در کیف غش می کنید تا بعد از چیزی که به نظر می رسد یک چشم بر هم زدن است دوباره شروع کنید.

بالاخره اولین ماجراجویی بزرگ ما رسید. الکس و خوانرا می خواستند به طرف بروند جزیره کوورویل با چشم بالای خار وحشی و از این ایده هیجان زده شده است صعود از مسیری بی سابقه ساعت پنج بعد از ظهر صعود را آغاز کردیم. دیوارهای بزرگ از برف ناپایدار، ترک ها، سراک ها، برآمدگی های تیز... گرفتیم هجده ساعت طولانی تا اوج، جایی که ما جاده جدید را به عنوان لرزوری (گل سفید) در آغوش می گیریم و تعمید می دهیم.

روزهای بعد به پیمایش در تنگه گرلاچه، بالا رفتن و سر خوردن از کوههایی که از دریا بیرون میآیند و بازدید پایگاه های باستانی قطب جنوب که در زمان یخ زده اند و هنوز آثاری از کاشفان اولیه بریتانیا را در خود دارند، کمپینگ روی کوه های یخ و بله، گرفتن تعداد زیادی عکس و نوشتن تاریخ خودمان به عنوان کاوشگر از قاره ای که اکنون با پایان دادن به این خطوط، احساس می کنم او برای همیشه با من خواهد بود. و شاید روزی آن کوه یخ دوباره از مه بیرون بیاید.

پنگوئن های چینی در قطب جنوب

مستعمره پنگوئن چین استرپ در راه رسیدن به قله Spigot

ادامه مطلب