چرا همه ما در ساکرامنتو کمی لیدی برد هستیم

Anonim

لیدی برد

چه کسی دوست ندارد لیدی برد باشد.

یکی از اولین چیزها گرتا گرویگ برای اولین فیلمش به عنوان کارگردان انفرادی نوشت، کفشدوزک، "این صحنه دانشگاه بود که شخصی از لیدی برد می پرسد اهل کجاست و او به دروغ می گوید سان فرانسیسکو."

با این اوصاف، لیدی برد، قهرمان داستان در واقع اهل ساکرامنتو است ، پایتخت ناشناخته کالیفرنیا، شهری در میان دره کشاورزی که بین لس آنجلس، سن دیگو یا البته سانفرانسیسکو فراموش شده است.

آیا تا به حال خود را در آن فیب کوچک ندیده اید؟ این تمایل که می گویند شما از بزرگترین شهر و نزدیک ترین شهر کوچک استانی هستید که در آن بزرگ شده اید.

لیدی برد

مادر و دختر، رابطه ای به همان زیبایی که پیچیده است.

لیدی برد دروغ می گوید چون شرمنده است، زیرا او می داند که در تصور جمعی، سانفرانسیسکو بهتر از ساکرامنتو است. یا اینطور فکر می کند.

لیدی برد حتی لیدی برد هم نامیده نمی شود، نام او کریستین است، اما او از نام خود متنفر است و در اقدامی راک اند رول و خودمختاری، برای به رسمیت شناختن هویت خود، نام خود را مجدداً نامگذاری می کند.

هم هست اقدامی از شورش نوجوانان، دلیل دیگری بر عدم پذیرش واقعیتی که شما آن را به دلیل ناآگاهی دوران جوانی، کمتر از آنچه استحقاق آن را دارید. و به خاطر آن کسانی را که این فضا را به شما داده اند سرزنش می کنید.

لیدی برد، در آخرین سال دبیرستان، آزادی را نزدیک و نزدیکتر می دید، او علیه پدر و مادرش شورش می کند، او در 17 سالگی بهترین لحظات خود را با او سپری نمی کند، به خصوص در کنار مادرش که حاضر نیست تسلیم هوی و هوس او شود.

لیدی برد

گرتا گرویگ با لیدی برد تاریخ ساز شد.

و یکی دیگر از لحظاتی وجود دارد که در آن غیرممکن است که با این دختر همذات پنداری نکنیم مبارزه بین متفاوت بودن و تناسب با همه همانطور که برای همه ما در آن سالها اتفاق افتاد که آگاهانه یا ناخودآگاه هنوز خود را پیدا می کردید.

آن احساساتی که از شرم تا عشق، از وابستگی تا نافرمانی، میل به رها کردن والدین، اما نیاز به آنها زمانی که اولین کمبود عشق به شما حمله کرد، متغیر بود. میل به ترک خانه برای شروع چیزی که واقعاً زندگی شما خواهد بود. یا اینطور فکر می کنید.

برای مدت طولانی لیدی برد نامیده می شد مادران و دختران چون گرتا گرویگ رابطه عاشقانه کلاسیک هر فیلم نوجوانی را تغییر می دهد، ایده پیدا کردن شاهزاده جذاب، اولین عشق بزرگ، برای رابطه جذاب، پیچیده و غیرقابل جایگزینی بین یک دختر نوجوان و مادرش.

لیدی برد

در مورد زندگی بزرگسالی بیشتر بگویید.

آن دعواهایی که برای شما منطقی بود و مادرتان فقط می توانست یک نفس عمیق بکشد و هورمون ها را سرزنش کند. دلتنگی دختر کوچولوی شیرین و شاد که پشت رنگ موی صورتی و خط چشم ناپدید شده است. احساس سوء تفاهم، اینکه هیچکس همه چیزهایی را که می گذرانید درک نمی کند، زیرا به نظر می رسد دنیای شما در هر ناامیدی جدید تکه تکه می شود.

به نظر می رسد زمان در حال اتمام است و به اندازه کافی سریع نمی گذرد. این یک مفهوم عجیب است، شما خیلی عجله دارید که بزرگ شوید، از ساکرامنتو خود خارج شوید (یا نام شهر خود را اینجا بگذارید) و در عین حال، از قبل احساس می کنید بالغ تر از آن هستید که بخواهید بخواهید که باشید. جدی گرفته شده است.

وقتی از آنجا خارج شدید، به شهر جدید خود رسیدید و از مرحله دروغ گفتن در مورد اصل خود عبور کردید، متوجه خواهید شد که اولین اشتباه این بود که: خودت را خیلی جدی بگیر

ادامه مطلب