یک قایق بادبانی، یک گربه و یک تخته موج سواری: ما با ماجراجوی جوان لیز کلارک به جهان سفر می کنیم

Anonim

لیز و آملیا گربه دریایی

لیز و آملیا، گربه ملوان

میخواستم سفر کنم، زندگی سادهتری داشته باشم و به طبیعت نزدیکتر باشم در دورافتاده ترین نقاط کره زمین گشت و گذار کنید کلارک وقتی از او درباره دلایل ترک سرزمین اصلی میپرسیم به ما میگوید. وقتی نه ساله بودم بیرون آمد و یک سفر شش ماهه با قایق خانواده اش به سواحل مکزیک انجام داد. در آنجا، چشم انداز طبیعت بکر، امکان یادگیری در مورد یک فرهنگ جدید و آزادی برای پیمایش در دریای آزاد ذهن کوچک آن زمان او را تحت تأثیر قرار داد و او را به قولی وادار کرد. "حفاظت از جهان طبیعی در برابر نابودی انسان" و روزی باش، "کاپیتان" از قایق خودت

یک دهه بعد، او با به پایان رساندن وعده هایش به اولین وعده خود عمل کرد مطالعات علوم محیطی بعد، پس از یک سال یادگیری به عنوان خدمه سول روی چندین کشتی و سه کشتی تنظیم دقیق خود، دومین مورد را بدون هیچ فوریتی برای رسیدن به مقصدی خاص انجام داد: در ده سال "فقط" از آمریکای مرکزی و اقیانوس آرام جنوبی بازدید کرده است ، وقتی صحبت می کنیم کجاست.

"وقتی به منطقه ای می رسم، دوست دارم زمانی را صرف کاوش کنم، بدون عجله او به ما می گوید، در واقع با وجود اینکه تاریخ بازگشتی هم ندارد دریا همیشه دلپذیرترین مکان نیست که در آن زمان بگذرد «همه ملوانان گاه به گاه اجمالی تردید دارند، این از ویژگی های عدم قطعیت این موضوع است. روزهای سختی بوده است: گیر افتادن در کارخانه کشتی سازی به دلیل نشت مرموز - تقریباً یک سال طول کشید تا او بفهمد مشکل چیست و آن را برطرف کند - و بیمار شد سیگواترا (مسمومیت ناشی از خوردن ماهی صخره مرجانی)، مبتلا به تب دانگ (عفونت ویروسی که توسط پشه ها منتقل می شود) و مهمتر از همه، زنده بودن طوفان در اقیانوس اما این چالشهای لحظات سخت است که لحظات خوب را بیشتر میکند.» با خوشبینانه پاسخ میدهد کاپیتان.

در واقع، آن لحظات دشوار چیزی است که به او آموخته است که کلید پیمایش به بهترین شکل با سول است. از توقعات خلاص شوید . "سفر ما غیرقابل پیش بینی است و چالش ها اجتناب ناپذیر هستند، بنابراین من باید اینطور باشم منعطف، وسیع اندیش و حاضرم به یادگیری ادامه دهم و محدودیت هایم را امتحان کنم. من باید به اندازه کافی متمرکز باشم که ریتم های طبیعت را احساس کنم، به شهود خودم اعتماد کنم و به جای ترس یا نفس، با قلبم رهبری کنم."

او ادامه می دهد: «این زندگی برای مردمی نیست که به تجمل عادت کرده اند. همه چیز - آب، غذا، برق - محدود است. من سول را از دریا می رانم، اما او هم مرا می راند. این مرا تناسب اندام نگه می دارد، متمرکز و سپاسگزار . من باد در موهایم است، اقیانوس ها برای بازی کردن، فرهنگ های جدید برای کشف و آزادی عظیم. این تنها چیزی است که با هر طلوع خورشید زندگی در کشتی را تضمین می کند."

آن را با آملیا، گربه اش (به نام هوانورد شجاع آملیا ارهارت) همه چیز را قابل تحمل تر می کند. در واقع، گربه نه تنها او را در آب همراهی می کند. همچنین در زمین، جایی که او به تنهایی سرگردان است، اما همیشه بدون اینکه انسان خود را از دست بدهد. «در راه با آملیا آشنا شدم. من شش ماهه بودم و در جنگل زندگی می کردم . بعد از اینکه یاد گرفت به من اعتماد کند، ترس کمتری از دریا و مکان هایی که ما به آنها سفر می کردیم، شد. بدانید چه چیزی وقتی با هم هستیم امن است لیز به ما می گوید.

با این حال، قبل از اینکه با گربه خود یک کابین مشترک داشته باشد، مجبور شد تنها بودن را یاد بگیر . "زمانی که حدود یک سال و نیم بود که در سفر بودم، متوجه شدم که خیلی سریع می روم: خیلی چیزها داشتم. مهمانان مختلف و فکر کردم "وای، سعی می کنم بدون هیچ کس دیگری این کار را انجام دهم و سرعتم را کم کنم".

"برای مدت طولانی از تنهایی میترسیدم معمولا. من همیشه دوستانی در اطرافم داشتم، کارهای زیادی برای خودم انجام ندادم، و این چیزی بود که میدانستم باید تلاش کنم تا واقعا بزرگ شوم. بنابراین در سالهای سوم و چهارم، تقریبا همیشه تنها قایقرانی می کردم و در هر مقصدی وقت گذاشتم. وقتی باد خوب میوزید، قایقرانی کرد. وقتی تورم خوب بود، من ماندم تا موج سواری کنم. این سفر بیشتر یک به شهود من و آنچه احساس کردم گوش دهید کلارک به مناسبت انتصاب خود به نشنال جئوگرافیک به جای اینکه از زمان ها و برنامه های سفر آگاه باشد، گفت. "ماجراجوی سال".

این به او اجازه می دهد تا از جنبه های خاصی از سفر با شدت بیشتری لذت ببرد. بنابراین، کاپیتان معتقد است که بهترین لحظات او سپری شده است "ارتباط با آن افراد مهربان و سخاوتمند که وقتی به مکانی جدید می رسم، آن را تجربه می کنم زیبایی مناطق کمتر محبوب بازی با بچه های منطقه تماشای حیات وحش، موج سواری در امواج زیبا با چند دوست محلی و قایقرانی در بزرگترین پهنه اقیانوس باز با مادرم."

به هر حال، برای موج سواری، او این را اعتراف می کند سواحل مکزیک آنها مورد علاقه او هستند، اگرچه او چیز دیگری به ما نمی گوید، زیرا دوست ندارد جزئیات دقیق مکان های بکری را که در راه خود پیدا می کند ارائه دهد. بنابراین، این چیزی نیست که او در ** کتاب خود **، که خلاصه ای از دهه او در دریا است - و در بهار منتشر خواهد شد- خواهد گفت، اما آنچه او در کشتی سول آموخته است.

برای شروع، چه زندگی در یک قایق بادبانی چندان جذاب نیست همانطور که در نگاه اول فکر می کنید (شما باید زمان زیادی را صرف آشپزی کنید، و حتی بیشتر آماده نگه داشتن قایق ، صورتحساب). برای ادامه، همیشه میتوان از منفیها چیزی مثبت زاده شد، که این است برای یافتن راه حل مفیدتر از گناهکار بودن و این که تمرین بی وقفه مثبت اندیشی و مهربانی این قدرت را دارد واقعیت را تغییر دهد یکی

از دیگر مانتراهای او می توان به این فکر اشاره کرد که طبیعت، بشریت و تمام حیات روی زمین به طور جدایی ناپذیری به هم مرتبط هستند پس بهترین کار این است که «من» را رها کنیم و در عظمت این کل هماهنگ با محیط اطرافمان مشارکت کنیم. در واقع، هر جا که سفر می کند، سعی می کند این ایده را منتقل کند، چه با کارگاه های آموزشی در مدارس یا شرکت در پروژه های زیست محیطی.

او همچنین فراموش نمی کند که به ما بگوید یک زندگی ساده تر برای همه - البته برای سیاره هم - مفیدتر از همیشه چیزهای بیشتری برای یادگیری وجود دارد و مهمتر از همه، برای دستیابی به وجودی به شدت وجود شما، فقط باید دو شرط را برآورده کنید: "آرزو کن و سخت تلاش کن."

ادامه مطلب