سفر سورئال لئونورا کارینگتون

Anonim

سفر سورئال لئونورا کارینگتون

خانواده او انتظار داشتند که دختری متین و متین باشد. لئونورا هرگز نبود

در کودکی او را صدا می زدند نخست و این چیزهای زیادی درباره انتظارات خانواده اش از او می گوید. پریم: پرمخاطره، فرومایه. لئونورا هرگز نبود.

در دهه 20 در کروکی هال، در لنکاوی، در میان پرستار بچه ها، خدمتکاران، و هکتارها از جنگل و باغ. پدرش یک سرمایه دار نساجی بود. پریم به ریتز رفت و در دادگاه معرفی شد. بعداً به یاد آورد که تاج دردی طاقتفرسا برای او ایجاد کرده است.

شاید همین درد بود که او را به سمت آن سوق داد از سه مدرسه شبانه روزی اخراج شد و او را به نقاشی راه انداخت. پدرش با او مخالفت کرد، مادرش از او حمایت کرد.

سفر سورئال لئونورا کارینگتون

پس از اخراج از سه مدرسه شبانه روزی، خود را به نقاشی انداخت

که در فلورانس ، در یک یادگار دوران ویکتوریا به نام آکادمی خانم پنروز و از طریق مدرسه هنر چلسی

در سن 18 سالگی، یک عموی غیرمتعارف او را با آمده اوزنفانت، بنیانگذار جنبش پاک گرایی همراه با لوکوربوزیه، در تماس قرار داد. یک آکادمی در لندن ایجاد کرد.

لئونورا از طریق سوررئالیسم رسیده بود کتاب هربرت رید . در صفحات آن کار **مکس ارنست دو کودک تهدید شده توسط یک بلبل* را دید. ، و تصمیم گرفت که می خواهد با او ملاقات کند. او این کار را یک شب در خانه معمار ارنو گلدفینگر انجام داد. من ری و الواردها بودند.

لئونورا 20 ساله بود، مکس 46. او هنوز با ماری برت، همسر دومش ازدواج کرده بود. وقتی رابطه آنها علنی شد، پدر لئونورا تهدید کرد که کمک هزینه ماهانه او را پس خواهد گرفت. او اظهار داشت که فقیر خواهد مرد. به احتمال بسیار زیاد این فال فانتزی غیرمعمول او را تغذیه کرده است.

او با مکس به پاریس . در آنجا، نقاش تعادل ناپایداری را با ماری برت حفظ کرد، بنابراین او از آزادی سپاسگزاری برخوردار بود.

او در رابطه با قهرمانان آوانگارد فاصله ای شکاکانه را حفظ کرد. من وقت نداشتم که الهه کسی باشم. من بیش از حد مشغول شورش علیه خانواده ام و آموختن اینکه چگونه یک هنرمند باشم، مشغول بودم." سالها بعد گفت

سفر سورئال لئونورا کارینگتون

پرتره ماکس ارنست توسط لئونورا کارینگتون

درباره پیکاسو، او تأیید کرد که در پاریس مورد توجه قرار نگرفت ; او هنوز هاله نبوغ بزرگ را به وجود نیاورده بود، اگرچه فکر می کرد که همه زنان عاشق او هستند. خوان میرو یک بار به او پول داد تا یک جعبه سیگار برایش بخرد. او پاسخ داد که در سن او می تواند آنها را برای خودش بخرد.

در سال 1938 ارنست به طور قطعی از ماری-برت جدا شد و با لئونورا به سنت مارتین-دآردش در پروونس نقل مکان کرد.

آنها در مزرعه ای مخروبه ساکن شدند که آن را به یک کار کامل تبدیل کردند. در حالی که مکس دیوارها را با مجسمه ها و نقش برجسته ها پوشانده بود، کارینگتون نوع خود از سوررئالیسم را تعریف کرد.

جهان که در ** La Posada del Caballo del Alba ** متولد شده است، زبانی را بیان می کند که بر پایه کیمیاگری و دگرگونی استوار است. این حیوانات فضاهای شبانه را با موجودات شبح به اشتراک می گذارند. فرم ها شکننده هستند. تخم به عنوان نشانه ای از تولد دوباره نهفته ظاهر می شود. او هم شروع به نوشتن کرد. مکس اولین کتاب خود را به تصویر کشید: خانه ترس .

جنگ طلسم را شکست. **ارنست توسط مقامات فرانسوی دستگیر و در اردوگاه کار اجباری Les Milles بازداشت شد. او با شفاعت پل الوارد آزاد شده بود که تهاجم آلمان باعث شد دستگیری دوم توسط گشتاپو.

سفر سورئال لئونورا کارینگتون

او نوع خودش از سوررئالیسم را تعریف کرد

انتظار تعادل لئونورا را از بین برده بود. او از طریق آندورا وارد اسپانیا شد و به امید دریافت پاس امن برای مکس به سمت مادرید رفت. اما آنچه او آن را سندرم جنگ می نامید بر او غلبه کرد.

در آشفتگی سیاسی و گرمای شدید، او متقاعد شد که مادرید شکم جهان است و او برای بازگرداندن سلامتی خود انتخاب شده است. او درخواست مصاحبه با فرانکو کرد و برای پخش تبلیغات ضد فاشیستی به خیابان ها رفت.

تغییر او توجه مقامات و کنسول انگلیس را به خود جلب کرد. اگرچه به احتمال زیاد او از آسیب شناسی خاصی رنج نمی برد، او را دستگیر کردند و به صومعه بردند. با رضایت پدر و مادرش منتقل شد یک بیمارستان روانی در سانتاندر

در ویلایی با باغ در والدسیلا، دکتر مورالس بیماران خود را درمان می کرد کاردیازول، ماده ای که اثری شبیه به الکتروشوک ایجاد می کند. لئونورا در این کتاب ماه های حبس را روایت می کند خاطرات از پایین.

خاطراتش تکه تکه است. او ادعا کرد که در یک سلول، بسته و برهنه، در مدفوع خودش رها شده است. به احتمال زیاد خود دارو باعث تقویت روان رنجوری شده است. جهان نمادین او به عنوان یک پناهگاه به او خدمت کرد. او Unamuno را خواند و برای دکتر مورالس فال گرفت.

پس از شش ماه، خانوادهاش از تمدید مدت اقامتش در بیمارستان نگران شدند و در نمایشی از مشارکت، دایه اش را فرستاد تا با ماشین او را تا لیسبون همراهی کند. از آنجا عازم آفریقای جنوبی شد، جایی که دوباره در آنجا بازداشت شد.

سفر سورئال لئونورا کارینگتون

'گربه'

با این حال، با رسیدن به شهر، لئونورا از اسکورت خود فریب خورد و با مکس ارنست که اخیراً آزاد شده بود ملاقات کرد. همسر دومش ماری برث و پگی گوگنهایم که با ورود به نیویورک با او ازدواج میکردند.

لئونورا شرایط را پذیرفت و با رناتو لدوک سفیر مکزیک ازدواج کرد . اتحادیه کوتاه بود، اما به او اطمینان داد که به کشور میزبانش می رود.

مکزیک تخیل کارینگتون را تغذیه کرد. فانتاسماگوریای مردگان و اسطوره های مایاها را به ارمغان آورد بعد باطنی کار او. او با این نقاش ارتباط نزدیک برقرار کرد داروهای واروس همراه با تبعید اسپانیایی Popol Vuh، کتاب مقدس کیچه مایا را مطالعه کرد.

سبک های آنها ادغام شد، اما رویکرد کارینگتون به نقاشی همیشه صمیمی و درونگرا بود. او با لحن داخلی با حماسه سورئال مخالفت کرد. او اظهار داشت که نقاشی برای او مانند درست کردن مربا است.

او با عکاس چیکی وایز ازدواج کرد. با او دو فرزند در خانه اش در کلونیا روما داشت. او هرگز دست از نقاشی و نوشتن برنداشت.

در طول دهه 1970، بار دیگر بر فعالیت خود در جنبش آزادی زنان در مکزیک تاکید کرد. او در سن 94 سالگی درگذشت. النا پونیاتوسکا شاعر، که با او گفتگوهای طولانی داشت، این رمان را نوشت لئونورا به یاد او

ادامه مطلب