"آردارا": زمانی که منورکا و ایرلند دور هم جمع می شوند تا در مورد بزرگسال شدن صحبت کنند

Anonim

برونا و ماریا

برونا و ماریا

«اردرا دو خیابان، سه کلیسا، ده میخانه، چند مغازه مخصوص پشم و پشم، ماهی فروش، قصاب، کیوسک است. شهری آرام و صمیمی، جایی که مردم وقتی از کنار هم می گذرند با دست به سلام و احوالپرسی می پردازند. بنابراین او توصیف کرد پدر ماسیا این شهر ایرلندی در دفتر خاطرات خود، یک دفترچه سفر که در آن ثبت کرده است با آبرنگ هایش مکان های یک سفر جاده ای خانوادگی

ولی سوختن سفری است که سه دوست را که به دنبال جایگاه خود در جهان هستند متحد می کند و آنها را می سازد به طور مرموزی ناپدید می شوند. سوختن مستند هم هست ساخته شده توسط یک تیم فیلم (به رهبری کارگردانان واقعی فیلم، ریموند فرانسوی و خاویر پویگ ) که به بررسی چرایی و چگونگی ناپدید شدن این سه ( از ماسیا، از برونا، از ماریا ، که هرگز به خانه باز نمی گردد).

Macià و Elisabet در Cala Morella

Macià و Elisabet در Cala Morella

خواهد سوخت سه داستان که به روشی زیبا و منحصر به فرد، ** منورکا را با ایرلند ** متحد می کند. و بارسلونا با هر سه. این فیلم صدای اهالی آردره (که ساکنان واقعی روستا هستند و خودشان را بازی می کنند) می دهد. فیلمبرداری مستند درباره ناپدید شدن پسران؛ بلکه به ماسیا او را در سفر می بینیم که با نقاشی، صفحه به صفحه دفترچه، هر لحظه را با دوربینش ثبت می کند. و فرار است برونا و ماریا که در یک تابستان گرم بارسلونا را در جستجوی یک ماجراجویی ایرلندی ترک میکنند و میخواهند برای لحظهای شکست حرفهای را که بارسلونا برای آنها رقم زده است، فراموش کنند.

«در سینما، سفر معمولاً ترجمهای بصری از یک حرکت درونی است. یا علت آن حرکت. یا پیامدش در فیلم ما شخصیت ها وقتی در خانه هستند گم می شوند و بیرون به دنبال یکدیگر می گردند . سفر برای آنها این یک فرار است رایمون فرانسوی و خاویر پویگ، کارگردانان فیلم، به Traveler.es گفتند و آردارا مکانی است که در آن توقف و ملاقات می کنند.

برونا و ماریا

برونا و ماریا، در میان عظمت های ایرلندی

آنها به خاطر رایمون که در آن زمان در بریستول زندگی می کرد و به دنبال مکانی بود به آردارا آمدند که «به نظر می رسد بهشت باشد، اما نه بهشتی آرام، مانند بهشتی که دریای مدیترانه، که ما آن را به خوبی می شناسیم، می تواند. به ما ارائه دهد. ما به دنبال چیزی وحشی تر، دورتر او توضیح میدهد، مکانی با زیبایی که بیاهمیت نبود. یکی از دوستان آنها، دالان برن، شهر خود را پیشنهاد کرد: آردارا.

در آنجا آنها بسیار بیشتر از مکان های دیدنی (مانند صخره لیگ اسلیو - بالاترین در اروپا-، ساحل و غارهای ماغره ، و دولمن کیلکونی یا دره گلنگش …) .

سه دوست در آبشار Assaranca Ardara

سه دوست در آبشار آسارانکا، آردارا

یکی پیدا کردند سنت شفاهی فوق العاده که در جستجوی بازیگران بداهه ای که همسایگان او بودند (از جمله دان و مری برن - والدین دالان -) و همچنین کتابی که کتاب مقدس او شد کمک کرد. در رد پای کانال ، از لوچلین مک گیل پسر آردارا و شوهر یکی از راویان اصلی فیلم، کارمل . کارگردانان به traveler.es گفتند که این کتاب یک گشت و گذار در کل منطقه و تمرینی برای بازیابی تمام داستان ها و افسانه های مرتبط با آن مکان ها است.

اما آن است ماسیا ، پسر نویسنده دفترچه، اولین تماس ما با آردارا . او بیوقفه به دنبال مکانهایی میگردد که پدرش روزی نقاشی کرده است تا به نوعی با او و مادرش که مدتها پیش درگذشته است، ارتباط برقرار کند.

ماسیا در لیتیکا

ماسیا در لیتیکا

این دفترچه همراه با آن همه آثار هنری، طرحها، بومها، آرشیوها، عکسها که در گاراژ خانه خانوادگی انباشته شدهاند، چیزی است که از آنها باقی مانده است. و تصویری روی شبکیه چشم: پدر و مادرش، او با روسری به دور شانه هایش، او با کلاه، با پشت برگردان، منظره ای از صخره ها، دریاهای مواج، باران و پرندگانی را که بر فراز صحنه پرواز می کنند، مشاهده می کنند... در اردار

چیزی ماسیا را وادار می کند تا بارسلونا را ترک کند و برای مدتی به خانه بازگردد سیوتادلا، منورکا . تابستان شروع می شود و برای خواندن روزی نیم ساعت از کتاب باز می گردد رودس منورکا در مرکز بهداشت سانتا ریتا، تا قلبش در آن شکسته شود آبجوسازی اولیسس ، در خیابان های سفیدپوش شهر قدم بزنی، سرت را در آب بگذاری کالا مورلا ، برای اینکه احساس کند گم شده است اما در مرکز طوفان هزارتویی ** لیتیکا ** ... بالاخره انبار هنری پدر و مادرش را تمیز کند.

ماسیا برونا و ماریا

ماسیا، برونا و ماریا در ساحل روزبگ

در آن تمیز کردن او را پیدا می کند دفترچه یادداشت سفید که به عنوان یک نقشه راه برای سفر ماسیا عمل می کند، داستانی مصور در مورد آردارا که حاوی عکسی از ماسیا کوچک از سال 1994 در مقابل فروشگاه دوچرخه دان بایرن . همه چیز از آنجا شروع می شود.

برونا و ماریا از بارسلونا خسته شده اند . آنها تصمیم می گیرند با یک سفر، با کوله پشتی خود فرار کنند دونگال . آب و هوای بد باعث می شود که به خانه همسایه پناه ببرند (که در زندگی واقعی، کلبه چوبی جذاب رو به ساحل رزبگ است. غلاف خرچنگ ) و روز بعد با ماسیا در یک حمام بداهه در دریا ملاقات کنید.

برونا

برونا

آنی که در بارسلونا و سیوتادلا است، تابستانی پر از آهنگ است Nueva Vulcano یا Els Surfing Sirles ، که در آن مهمانی های استخری وجود دارد، مستی در آوینگودا دیاگونال... اما همچنین جایی که درد پیر شدن وجود دارد، برای بر عهده گرفتن مسئولیت ها . تابستان در آردارا در عوض فرار است: برای برونا و ماریا جلوگیری از شکست شغلی است ; برای ماسیا این است که خودش را پیدا کند و پروژه سمعی و بصری خود را به پایان برساند.

همراه با برونا و ماریا، ماسیا صفحات دفترچه یادداشت را دنبال می کند، اما از مسیر مشخص شده توسط آن نیز خارج خواهد شد. آنها خواهند رقصید، جشن خواهند گرفت، خواهند خندید ... بهشت کوچک خود را دور از واقعیت دردناک بارسلونا و سیوتادلا خواهید یافت. اما همچنین، در آنجا، همه چیز به پایان خواهد رسید، در "بلندترین صخره های قاره".

برونا و ماریا

برونا و ماریا

و کنجکاوی تولید : دفترچه یادداشت معروف در واقع کار پدر واقعی ماسیا است (با بازی کارگردان ماسیا فلوریت ) : «ما او را در فیلم - با اجازه او - کشتیم، اما در واقع او بسیار زنده است و نقاش شگفت انگیزی است با آثاری گسترده. نامیده می شود فرانسیس فلوریت نین . او از روی چند عکسی که به او دادیم، نقاشی های دفتر را برایمان ساخت و ما هرگز به اندازه کافی سپاسگزار آن نخواهیم بود ”.

ماغرا

ماغرا

برونا و ماریا در بدو ورود به دونگال

برونا و ماریا در بدو ورود به دونگال

ادامه مطلب