رازهای بازار بزرگ استانبول، فراتر از سوغاتی های آن

Anonim

چراغ های بازار بزرگ

بازار بزرگ یک شهر کوچک سرپوشیده است که بیش از 10000 نفر در آن کار می کنند

یک گشت و گذار سریع در بازار، کمی چانه زنی و آنها را ترک با خرید خود را، که در آن معمولی آویزهایی با چشم ترکی، گلیم سنتی یا کاسه های سرامیکی با مولوی (رقصنده های معروف به خاطر رقص های چرخشی خود) .

مسافران با بازدید، اما بدون اطلاع از آن، آنجا را ترک می کنند ریزه کاری های بازار که فراتر از سوغاتی است. به همین دلیل، در اینجا به شما پیشنهاد می کنیم رازهای آن را که بی صبرانه منتظر شنیدن آن هستند، کشف کنید.

بازار بزرگ

بازار بزرگ اسرار بسیاری را حفظ می کند و دستیاران مغازه بهترین نگهبانان آن هستند

سفر ما با پیاده شدن از تراموا آغاز می شود بیازیت کاپالیکارسی، نزدیکترین ایستگاه به بازار بزرگ به زودی شما شروع به دیدن خواهید کرد غرفه ها و غرفه های بیشتر

شبکه بزرگی از مغازه ها در اطراف بازار ایجاد شده است که در آن خواهید یافت فرش، جواهرات، روسری و هر چیزی که می توانید تصور کنید.

یه جوریه مسیر غول پیکر، اما منحرف نشو در حقیقت، تا زمانی که از یکی از 22 در آن عبور نکنید، وارد بازار بزرگ نخواهید شد.

ما به دنبال دروازه 1، ورودی اصلی جنب مسجد نوروسما نیه و در نمای آن سالی که در آن ساخته شده را نشان می دهد: 1461.

همه ورودی ها احاطه شده اند قوس های امنیتی و دو سه پلیس با فلزیاب.

دروازه بازار بزرگ

ورودی اصلی بازار بزرگ

اسپانیایی در خیابان هایش

در بدو ورود، مغازه داران با دقت منتظر ورود گردشگران هستند. هرکدام مانند او در درب مغازه اش مستقر شدند مظفر چویز، وقتی مرا می بیند به اسپانیایی سلام می کند "سلام. چطوری؟".

او فقط با نگاه کردن حدس زد که من اهل کجا هستم. در غرفه قالی و گلیمش ما را به چای دعوت می کند. او 10 سال است که در این تجارت است و می گوید که صحبت می کند ترکی، عربی، اسپانیایی، انگلیسی، ایتالیایی، فرانسوی، آلمانی، ژاپنی و چینی؛ حداقل آنقدر طول بکشد که بتوانید با یک فرش زیر بغل از آنجا بیرون بروید.

اگر گردشگران به زبانشان با آنها صحبت کنید، احساس راحتی بیشتری می کنند. همه ما به چند زبان صحبت می کنیم. باید در بازار کار کرد.» مغازه داران بازار شاید کسانی باشند که در کل شهر بیشتر به زبان ها صحبت می کنند.

فرش

فرش یکی از رایج ترین اشیا در غرفه های بازار بزرگ است

برای ادامه کاوش، پست مظفر را ترک می کنیم. گم شدن در خیابان های آن اجتناب ناپذیر است و بیش از حد توصیه شده است.

در میان گردشگرانی که قیمت چراغ را می پرسند، بی هدف از راهروهای آن می گذریم که در آن شلوغی و شلوغی مداوم است. مردی به سرعت با سینی پر از چای عبور می کند. او مسئول بردن آنها به مغازه دارانی است که به دنبال آن هستند در هنگام بستن خرید، گردشگران را با نوشیدنی سرگرم کنید.

بازار بزرگ است شهر کوچکی که بیش از 10000 نفر در آن کار می کنند. دارای یک اداره پست، دو مسجد کوچک، بانک، صرافی، کافه و رستوران است.

به زودی یکی از فرنچایزهای سرآشپز ترکیه ای سالت بائه، که با ویدیوی استیک ترکی به شهرت جهانی رسید و تبدیل به گوشت میم شد.

سرزمین مردان

یکی از چیزهایی که بعد از مدتی گذراندن در بازار متوجه آن خواهید شد این است اکثر افرادی که غرفه ها را اداره می کنند مرد هستند.

برای پیدا کردن زنان مشکل خواهید داشت، تعداد آنها بسیار کم است. یکی از آنها است اسرا اوزوار که در الف کار می کند جواهر ساز دنبال راه پدربزرگ و تجارت.

زمانی که من شروع کردم فقط 2 یا 3 زن بودند. مردم در ابتدا فکر می کردند که من وقتی ازدواج کردم ترک می کنم. 30 سال از آن زمان می گذرد و همچنان ادامه دارد.

اسرا داشت با دو دوست از جواهرفروشی های همسایه چت می کرد که وارد مغازه اش شدیم. آن ها هستند ایلهان گوزلیس که 50 سال در بازار کار می کند و ایوان کوجتپدوف که با 60 سال سابقه از او پیشی می گیرد.

دمپایی سنتی ترک در بازار بزرگ

دمپایی سنتی ترک در بازار بزرگ

اگرچه آنها به ما این را می گویند مسن ترین مرد حسین 95 ساله است. که در سال 1937 به عنوان یک براق کننده کفش در بازار شروع به کار کرد. "اگر می خواهید آن را پیدا کنید، باید به مغازه های چرم فروشی بروید، همیشه آنجاست."

ایلهان به ما پیشنهاد می دهد که یک گشت و گذار داشته باشد تا برخی از مغازه ها را به ما نشان دهد و تعدادی از مغازه داران با سابقه تر را به ما معرفی کند. این آرامی را میتوان «سفیر بازار بزرگ» نامید.

او سوق را با چشمان بسته می شناسد و در بازدیدهای رسمی حضور داشته است ملکه هلند، شاهزاده چارلز و همسرش کامیلا، در میان دیگران.

او با افتخار از بازار بزرگ صحبت می کند، اگرچه ژستش تغییر می کند وقتی می گوید با او، نسل چهارم، سنت خانواده به پایان می رسد. من دو پسر دارم که مهندس هستند اما آنها نمی خواهند چیزی در مورد تجارت بدانند.

بازار بزرگ

هزارتویی از خیابان هایی که می توانید در آن گم شوید و خود را رها کنید

خاطرات یک دوران طلایی

به نظر میرسد دوران طلایی بازار بزرگ خاطرهای دور است که به ایلحان از سالهای قبل که تعداد گردشگران آمریکایی و اروپایی انگشت شمار بودند گوش میدهید.

به ما می گوید که در اصل "سوق فقط از دو خیابان غرفه تشکیل شده بود و بقیه زمین پاسیوهایی بود که قرار بود اسب های بازرگانان را نگه دارند. که از سراسر منطقه آمده بودند تا خرید خود را انجام دهند.»

با گذشت زمان و ضرورت، فروشگاه های بیشتری افتتاح شد. امروزه بیش از 4000 وجود دارد و هیچ جایگاهی وجود ندارد که خالی باشد.

بازار بزرگ ادویه جات

بازار بزرگ در هر گوشه ای بوی ادویه و چای بخار می دهد

جلو می ایستیم L'orient، یک مغازه کوچک واقع در منطقه عتیقه. در اینجا راهروها باریک تر هستند و غرفه ها به اندازه سایر قسمت های بازار بزرگ نیستند.

مورات بیلیر از ما استقبال می کند و ما را به مغازه اش دعوت می کند، جایی که فقط یک میز کوچک و دو صندلی وجود دارد.

بقیه اشیای عتیقه ای که می فروشد گرفته می شود: «اشیاء فرهنگی قابل حمل و ساخته شده از مس، برنج و برنز». مورات 70 ساله است و 50 نفر از آنها در بازار کار کرده اند.

بین شمعدانهای نقرهای، ساعتها و جعبههای عود، آغاز خود را به یاد میآورد، وقتی شروع کردم 15 ساله بودم. تابستان بود و من تعطیلات را به عنوان شاگرد گذراندم. از صفر شروع کردم، وسایل را از جایی به جای دیگر حمل کردم یا ورودی مغازه را تمیز کردم.

او به یاد می آورد که «گردشگران او را مجذوب خود کردند. او یک فرهنگ لغت انگلیسی در جیبش داشت و یک دفترچه یادداشت برای نوشتن تمام کلمات جدیدی که یاد گرفته بود.»

پنجاه سال بعد، او انگلیسی کاملی دارد. و در درب فروشگاهش یک بریده روزنامه آویزان است که در آن عکسی دارد که در آن به عنوان یک مرد جوان با لورا بوش، همسر رئیس جمهور سابق ایالات متحده دیده می شود.

داستان های او باعث می شود که بقیه بعد از ظهر را سرگرم کنند. ما با راهنمایان استثنایی خود خداحافظی می کنیم و قول می دهیم که برمی گردیم و با کنجکاوی از مورات خارج می شویم:

"گران ترین کالایی که در فروشگاه دارید چیست؟" که ایلهان جلو می رود و با لبخند پاسخ می دهد "کدوم رو بیشتر دوست داری؟"

ادامه مطلب