Melopeas: سفری احساسی در میان آن کوگورزاهای بار

Anonim

همینگوی گلهورن

کانترهای بار، دفن زباله های عشق

من یک مشروب خوب هستم. معمولی تنفر و تنفر بی حد و حصر، آن نوع شخصیتی که در گوشه ای از اتریش از شیشه ریدل دمیده استفاده می کند. گویی او باکره یک تکشاخ وحشی است - آخرین تک شاخ سرزمین میانه. این نوع از طرفداران وسواسی (در پایان، مهم نیست که هدف وسواس رون، آشغال اپل یا مدرن تاکینگ باشد) همیشه با هاله ای از یک باهوش ناراضی و احمق احاطه شده است.

رایحه های اولیه، امپریوماتیک، بوته زار یا گربه. آن چیزها برای من مهم است به طور جدی، من آن کارها را انجام می دهم و از صفت های نامعقول سوء استفاده می کنم شهوانی، شهوانی، گوشتی یا میوه ای ; همه کمی خوک، بله. وقتی مینوشم (اوه،) اطلسی را به کناری باز میکنم و با وجدان زمین تاکستان، کشاورزی محلی، زیرزمین آهکی (متشکل از گچ، مارن و سنگ آهک ژوراسیک) را مطالعه میکنم، به دنبال آن تخته سنگها در ویکیپدیا میگردم. ، من یادداشت های پوچ بر روی کارت های شاخص مزه می کنم که هیچ کس هرگز نخواهد خواند و لیوان را با ظرافت تکان می دهم، بینی به داخل، بینی بیرون. آل هاپ. در همین حال، A (بیایید او را "A" بنامیم) از دور به پرکال خیره می شود - کتاب ها، عینک ها، تخته سنگ ها، و مردی با یک Staedtler HB2 به گوشش و یک کولین در دستش، و متعجب است که چه اشتباهی رخ داده است. اگر ترس یک مرد عادی به نظر می رسید. او اشتباه می کرد.

ابرقهرمانان بار

ابرقهرمانان بار

اما این نوشیدن نیست. نوشیدن (همچنین) چیز دیگری است. پراکنده کن، مرا پراکنده کن و زندگی را منحل کن ; خماری های فوق العاده و خماری های نفرت انگیز، خماری های مخفی ماندن زیر پتوی موهر در آغوش گرفتن بالش دوران کودکی خود و کوهی از ایبوپروفن. مست شو خدایا: هدر دادن دوستی ها، دستور کار، پول و آینده ; حتی آب گلدان ها را هم بنوشید. فقط به این دلیل بنوشید، زیرا وقت آن است، زیرا پنج شنبه است (مثلا) زیرا امروز سابق شما چیزی نیست که بود. کیکو آمات آن را بهتر از من و تو توصیف می کند . دلیریوم ترمنز: «سری مثل آهویی که به تازگی یک دارت آرامبخش به سمت او پرتاب شده است (گردن لاستیکی، جمجمهای که روی سینه کوبیده میشود، مانند آنجلوس کامل)، آبهای دهانش از گوشههای دهانش میچکد، در داخل خاک رس شیار ایجاد میکند و موقتی است. چشمک زدن گوز. قطع كردن. کردی ترافل. تقریباً نمی توانم راه بروم یا صحبت کنم، اگرچه به نظر می رسد نخندم، زیرا دارم خودم را از چیزی که بدون شک باید برایم خنده دار باشد، درگیر می کنم.

یک بار کوگورزا. به همان اندازه غیرقابل پیش بینی (این گونه هستند) به همان اندازه لطیف و عاری از بدخواهی. و از آنجایی که نمیتوانیم هیزم مالیاتدهندگان دوستانه را با کشیدن آهسته ("Suavementeeeeee") روی کارت سیاه خود در هر دسکتاپ در Vía Veneto ذوب کنیم: چه چیزی کمتر از این است که شما یک کارت خوب را بگیریم. نوشیدن به خاطر نوشیدن - ملوپه های تاریخی در بارهای سنتی به دلیل ترکیباتی که iaio شما قبلاً با آن chuzando بود. اشتباه نکنید: پدربزرگ نازنین شما با انیس دل مونو، خواننده عزیز جان گرین خوشحال بود.

و او این کار را با بورگوندی یا شامپاین یا حتی با تیو پپه انجام نداد، بلکه با چیزی که امروز و اینجا مینامیم. "نوشیدنی های قدیمی" : بادیان میمون (پادشاه بی چون و چرای خلال دندان و ماهی مرکب)، خورشید و سایه (مانند نمونه در Verbena، در Malasaña)، شراب شیرین افسنطین (دون رامون گومز د لا سرنا می گفت که "ورموث همان شیرینی است که می توانید خود را صدا کنید") شوالیه پانچ (دختری از تبلیغات را به خاطر دارید؟) تفاله (تاجاهای زیادی به نام فضیلت های گوارشی فرضی اوروجو...) یا مقدس لعنتی ، وطن کورل ها.

@nothingimporta را دنبال کنید

چانه چانه.

*** شما همچنین ممکن است علاقه مند باشید ... **

- خماری در اوزاکا: درمان های شرقی برای روز بعد

- نقشه ظروف ضد خماری

- راهنمای (غذا) برای نجات از خماری از جهنم

- چهار مختصات اروپا که در آن خماری را فراخوانی کنیم

- راه هایی برای زنده ماندن از خماری در برلین

- تمام سفره و چاقو

Melopeas: سفری احساسی در میان آن کوگورزاهای بار 12149_4

ارنست همینگوی، پرسش از نگرش

ادامه مطلب