«کتاب فروشان نیویورک» یا عشق به تجارت (و شیء) در حال انقراض

Anonim

کتابفروشان نیویورک

دوست ما فران

بین پایان قرن نوزدهم و اواسط قرن گذشته، در بلوک هایی که کم و بیش بین خیابان چهارم، آستور پلیس، برادوی و میدان یونیون در منهتن قرار داشتند، وجود داشتند. حدود 50 کتابفروشی منطقه نامیده شد ردیف کتاب. آنها عمدتاً کتابفروشی های قدیمی و دست دوم بودند. برخی بسیار کوچک، توسط کتابفروشانی اداره می شوند که، همانطور که او توضیح می دهد فرانک لبوویتز (زنده باد!) در مستند کتابفروشان نیویورک، آنها آنجا نبودند که کتابی بفروشند. "آنها یهودیان کوتاه قد و گرد و خاکی بودند که اگر بخواهی کتاب بخری عصبانی می شوند." او با خنده می گوید و اضافه می کند که اگر کتابفروش بود همین طور بود. آن مردها، چون همه مرد بودند، آنجا بودند چون عاشق کتاب بودند و می خواستند روز و زندگی خود را صرف خواندن و جستجو و یافتن کتاب های جدید قدیمی کنند.

امروز در آن بلوک ها چیزی جز فروشگاه کتاب استرند، که کم نیست معبد ادبی شهر، بهشتی چند طبقه که بدانی چه زمانی وارد می شوی، اما نه زمانی که از آن خارج می شوی، بین پیچ و خم قفسه های بسته بندی شده و توصیه های بسیار شخصی کارمندان و مشتریان معروف به دام افتاده است. اما حتی در حال حاضر، با همه گیری، استراند در خطر است.

فروشگاه کتاب استرند

دو میلیون کتاب دست دوم

کارگردان D.W. جوان مستند New York Booksellers را دقیقاً به این دلیل راه اندازی کرد خطر برای کتابفروشی ها، کتابفروشان و کتاب در شهر، بله، بلکه در سراسر جهان. او آن را به منهتن ربط داده است زیرا فرهنگ ادبی آمریکایی در آنجا به مقاومت خود ادامه می دهد (اگرچه به لندن و نیوجرسی جهش می کند)، اما ما فرض می کنیم که تز او متأسفانه می تواند به بقیه جهان نیز تعمیم یابد: تجارت کتابفروش و حتی کتاب به عنوان یک شی در حال انقراض است.

من عاشق قدم زدن در نیویورک و رفتن به این کتابفروشی ها و گشت و گذار بودم. آنها بخشی از فرهنگ شهر بودند." بازیگر زن می گوید پارکر پوزی، که ابتدا از او خواسته شد تا راوی فیلم باشد و به دلیل آنچه که فیلم تحت تأثیر قرار گرفته بود، در نهایت به عنوان تهیه کننده اجرایی در آمد.

کتابفروشان نیویورک است قدم زدن در برخی از کتابفروشی ها، معدود کتاب فروشی هایی که هنوز در آنجا وجود دارند. چی آرگوسی، یک تک شاخ از کتاب قدیمی امروز توسط سه خواهر اجرا می شود که وقتی مردم برای عکس گرفتن وارد فروشگاه آنها می شوند، شگفت زده می شوند، انگار که وارد یک معبد قرون وسطایی می شوند، چیزی قبلاً از بین رفته است. آدینا، نائومی و جودیت آنها می دانند که خوش شانس هستند، هر سه آنها کسب و کار را از پدرشان به ارث برده اند که می خواست ساختمانی را در خیابان 59 که در آن واقع شده است بخرد. افزایش اجاره بها در منهتن که از دهه 60 ارزش گذاری مجدد خود را متوقف نکرده است (اگرچه ما خواهیم دید که اکنون پس از همه گیری چه اتفاقی می افتد) همان چیزی است که بقیه همکارانش را کشته و می کشد.

کتابفروشان نیویورک

صاحبان آرگوسی.

تعداد کمی باقی مانده است. این مستند همچنین تاریخچه Strand را خلاصه می کند، اما مهمتر از همه، تصمیم می گیرد قهرمانان داستان، قهرمانان، بازماندگان، کتابفروشان، آن شکارچیان گنج را دنبال کند. که هنوز زندگی خود را وقف شکار نسخههای ویژه، نسخههای منحصربهفرد، کمیاب، منحصربهفرد میکنند، مبارزه با دموکراسیسازی خطرناکی که اینترنت برای شغلی ایجاد کرده است که به گفته آنها مالکیت کتاب نبود، بلکه دنبال کردن آن بود. ، جست و جوی آن، وجد یافتن آن. حالا همانطور که می گوید دیو برگمن، "کوچکترین کتابفروش با بزرگترین کتابها" همه چیز به داشتن یک کامپیوتر و یک کارت اعتباری پررونق خلاصه می شود. پیش از این، راز شامل گشتن در صدها کتابفروشی در نیویورک و شهرهای دیگر بود. سفرها و سفرهای جاده ای خود را حول عنوان یا نویسنده سازماندهی کنید.

این اتفاق افتاد کارولین شیمل، یکی از بزرگترین مجموعه داران در جهان از کتاب های نوشته شده توسط زنان در مورد زنان. او سرگرمی خود را جمع آوری یک هدف حیاتی ساخت که معلوم شد کلید آن است بازنویسی ادبیات از دیدگاه جنسیتی

کتابفروشان نیویورک

اگر شما هم خواب این کتابخانه را می بینید...

مستند این کار را خیلی خوب انجام می دهد. از یک قهرمان به شخصیت دیگر می رود. از کتابفروشان کوچک گرفته تا نمایندگان این بخش در حراجی ها، مانند استفن میسی، بنیانگذار بخش کتاب در کریستیز و که هنوز هم رکورد گران ترین کتاب را در اختیار دارد، کدکس چکش، از لئوناردو داوینچی که بیل گیتس را به قیمت 30 میلیون دلار خرید.

مرکز عملیات فیلم است نمایشگاه کتاب عتیقه سالانه در Armory در منهتن برگزار می شود. یکی دیگر از اجزای تجارت که هنوز هم مقاومت می کند. این کتابفروشان باتجربه نه تنها در آنجا قدم می زنند، که تا حدودی ترش شده اند، بلکه خون تازه ای نیز وجود دارد. افرادی مانند هدر اودانل یا ربکا رامنی که امید را منتقل می کنند. اینکه آنها متقاعد شده اند که کتاب به عنوان یک شی گرانبها و گرانبها از بین نخواهد رفت. ظهور کتابفروشی های مستقل جدید در شهر (کتاب ها جادو هستند، کتاب های سمت چپ) نیز آن را تایید می کند. و لبوویتز، آن بدبین متعصب و شناخته شده شاکی، آن را به اشتراک می گذارد: یکی از معدود چیزهای خوبی که در مترو می بینید این است که افرادی که کتاب می خوانند بیست و چند ساله هستند.

کتابفروشان نیویورک

کتابفروشان نیویورک

ادامه مطلب